آسمانی ترین عشق

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : آسمانی ترین عشق/مهدی خدامیان آرانی

سرشناسه : خدامیان آرانی، مهدی، 1353 -

عنوان و نام پدیدآور : آسمانی ترین عشق : به شیعه بودن خود افتخار کنید! / مهدی خدامیان آرانی .

مشخصات نشر : تهران : دعوت ، 1388 .

مشخصات ظاهری : 82 ص.

شابک : 978-964-2909-63-6 :13000 ریال

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه : ص [74] - 79 ، همچنین بصورت زیر نویس

موضوع : داستان های مذهبی--قرن 14

موضوع : شیعه -- داستان

موضوع : اسلام -- داستان

رده بندی کنگره : BP9/خ37آ5 1388

رده بندی دیویی : 297/68

شماره کتابشناسی ملی : 1754493

ص: 1

ص: 2

ص: 3

ص: 4

فهرست

تصویر

ص: 5

تصویر

ص: 6

مقدمه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِیمِ

خدا عشقی بزرگ در قلب ما قرار داده است و به همین جهت ما باید شکرگزار او باشیم.

اگر آن عشق نبود، این همه شور در زندگی ما هم نبود.

من از عشقی آسمانی سخن می گویم، عشقی که تمام وجود ما را در برگرفته است.

کسانی که خود عشق هم عاشق آنها است!

آری، من از عشق به پیامبر و امامان معصوم(ع) سخن می گویم.

در این کتاب می توانی با ارزش این عشق آسمانی، بیشتر آشنا شوی و آنگاه در مسیر رضایت آنها گام برداری.

ص: 7

من برای تو گوهرهای زیبایی را انتخاب کرده ام که امیدوارم برایت جالب و جذاب باشد.

کتابم را به چهارده معصوم پاک اهدا می کنم، به آن امید که روز قیامت شفاعتشان نصیب خوانندگان این کتاب گردد.

بسیار خوشحال می شوم که از نظرات شما در مورد این کتاب بهره ببرم ، منتظر شما هستم .

مهدی خدّامیان آرانی

قم، تیر 1388

ص: 8

تو همواره با ما خواهی بود !

من مسافری بودم که از راه دوری برای دیدن امام خویش به مدینه آمده بودم.

حضور در این شهر را برای خود سعادتی بزرگ می دانستم، چرا که می توانستم از دریای گهربار امام صادق(ع) بهره کافی ببرم.

در مدّت اقامت خود در شهر مدینه تلاش می کردم در هر فرصت ممکن، در خانه آن حضرت حضور پیدا کنم و از رفتار و گفتار ایشان برای خود و دوستانم توشه ای بگیرم. برای همین بیشترین وقت من در خانه آن حضرت سپری می شد.

یک روز که در خانه امام صادق(ع) بودم دیدم که پیرمردی که به سختی می توانست راه برود وارد خانه شد.

او با کمک عصای خویش، آرام آرام قدم برمی داشت، کمرش خمیده شده بود و ضعف و ناتوانی بر او غلبه کرده بود.

از ظاهرش معلوم بود که از راه دوری آمده است. گویا روزهای طولانی در

ص: 9

سفر بوده تا به مدینه رسیده است.

او خدمت امام عرض سلام کرد و امام با کمال مهربانی جواب سلامش را داد.

امام او را به نزد خود فرا خواند. او به نزد امام رفته، دست امام را بوسید و ناگهان شروع به گریه کرد.

آن چنان با صدای بلند گریه می کرد که همه ما منقلب شدیم!

همه در فکر فرو رفتیم که علّت این گریه چیست؟

در اینجا امام رو به او کرد و فرمود: ای شیخ! چرا گریه می کنی؟

اینجا بود که پیرمرد پرده از راز درون خویش برداشت و گفت: سال های سال است که امید دارم حکومت شما برقرار گردد و روزگار آقایی و بزرگواری شما را ببینم. آرزو داشتم که بتوانم برای شما قدمی بردارم، امّا اکنون پیر شده ام و پای من لب گور است، دیگر من چه کاری می توانم برای شما انجام دهم؟ آیا آن قدر زنده خواهم بود که عزّت شما را با چشم ببینم؟

امام با شنیدن سخنان پیرمرد اشک از چشمانش جاری شد. راستش را بخواهی، هر کس در آن محفل بود اشکش جاری شد.

پیرمرد یک عمر آرزویی داشته است و اکنون دیگر از رسیدن به آرزوی خود ناامید شده است.

آن هم چه آرزویی! آرزوی فداکاری کردن و شمشیر زدن در رکاب امام زمان خویش.

ولی اکنون دیگر توان راه رفتن ندارد. او چه می توانست بکند، جز اینکه اشک بریزد و بر آرزوی از دست رفته خویش گریه کند.

ص: 10

همه منتظر بودیم ببینیم که امام صادق(ع) چه جوابی به او می دهد.

امام لحظه ای درنگ کرد و سپس فرمود: ای شیخ! اگر آرزویت برآورده نشد، ناراحت نباش که تو در روز قیامت با ما خواهی بود.

این سخن امام، پیرمرد را آرام نمود. چه وعده ای از این بهتر که او در روز قیامت با اهل بیت(ع) باشد.

آیا می خواهی من و تو هم چنین آرزویی داشته باشیم؟!

بیا ما هم مثل آن پیرمرد آرزو کنیم تا برای امام زمان خویش جان فشانی کنیم و در لشکر آن حضرت برای نابودی بی عدالتی ها مبارزه کنیم!

بیا آرمان بلندی را برای خویش انتخاب کنیم!

آنگاه چه ضرری به ما می رسد، اگر ظهور آن حضرت را درک نکنیم؟ چرا که ما در روز قیامت با امام خویش خواهیم بود.(1)

ص: 11


1- 1. . عن معاویة بن وهب قال: «کنت جالساً عند جعفر بن محمّد علیهماالسلام إذ جاء شیخ قد انحنی من الکبر، فقال: السلام علیک ورحمة اللّه، فقال له أبو عبد اللّه: وعلیک السلام ورحمة اللّه یا شیخ! ادنِ منّی، فدنا منه وقبّل یده وبکی، فقال له أبو عبد اللّه علیه السلام: وما یبکیک یا شیخ؟ قال له: یا ابن رسول اللّه أنا مقیم علی رجاء منکم منذ نحو من مئة سنة، أقول هذه السنة وهذا الشهر وهذا الیوم، ولا أراه فیکم، فتلومنی أن أبکی؟ قال: فبکی أبو عبد اللّه علیه السلام ثمّ قال: یا شیخ، إن أخّرت منیّتک کنت معنا، وإن عجّلت کنت یوم القیامة مع ثقل رسول اللّه صلّی اللّه علیه وآله، فقال الشیخ: ما أبالی ما فاتنی بعد هذا یا ابن رسول اللّه، فقال له أبو عبد اللّه علیه السلام: یا شیخ، إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه وآله قال: إنّی تارک فیکم الثقلین ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا: کتاب اللّه المنزل، وعترتی أهل بیتی، نجیء وأنت معنا یوم القیامة...»: کفایة الأثر ص 265، الأمالی للطوسی ص 161، بحار الأنوار ج 36 ص 408، جامع أحادیث الشیعة ج 12 ص 558.

طاقت دوری یارم را ندارم !

نمی دانم تا به حال عاشق شده ای یا نه؟

اگر عاشق شده باشی، می دانی که در آن حال نمی توانی دوری یار خویش را تحمّل کنی و تلاش می کنی هر طور هست به وصال دلبر برسی و آنگاه با نگاهی قلب خویش را آرام کنی.

حالا می خواهم تو را از عشق خود باخبر کنم.

من در شهر مدینه زندگی می کنم و مشغول کسب و کار حلال هستم تا بتوانم لقمه نانی برای زن و بچّه ام تهیّه کنم.

امّا از شما چه پنهان، من محبّت عجیبی به رسول خدا دارم و برای همین، گاهی از خود بی خود می شوم و دیگر دستم به کار نمی رود. آن گاه کار و کسب خویش را رها می کنم و به سوی مسجد پیامبر می روم و خدمت آن حضرت می رسم.

چون نگاهم به آن حضرت می خورد دلم آرام می گیرد. من هیچ گاه از دیدن

ص: 12

او سیر نمی شوم.

من بعد از مدّتی به محلّ کار خویش برمی گردم امّا باز دلم تنگ می شود. دل من، هوای یار را می کند. نمی دانم چه کنم؟! برمی خیزم و به سوی مسجد می شتابم ...

اکنون در مدینه زندگی می کنم و فاصله من تا مسجد پیامبر زیاد نیست، با این حال، طاقت دوری پیامبر را ندارم، پس هنگامی که روز قیامت شود، چه خواهم کرد؟!

معلوم نیست که من در کجا باشم؟ شاید جایگاه من به خاطر گناهانم در دوزخ باشد و شاید هم خدا به من رحم کند و گناهانم را ببخشد و در بهشت جایم دهد!

امّا من کجا و رسول خدا کجا! یارم در بالاترین مقام و جایگاه بهشتی منزل خواهد نمود، اگر دلم برای او تنگ شود و بخواهم او را ببینم چه کنم؟

این غصّه ای است که مدّت ها است به دل دارم و امروز تصمیم دارم آن را به پیامبر بگویم.

به مسجد می روم، می بینم یاران آن حضرت گرداگرد ایشان حلقه زده اند.

من نیز از فرصت استفاده کرده، درد دل خود را با پیامبر مطرح می کنم: ای رسول خدا! روز قیامت هنگامی که شما در بالاترین جایگاه قرار بگیرید، من چگونه دوری شما را تحمّل کنم؟

پیامبر با شنیدن سؤال من به فکر فرو می رود و جوابم را نمی دهد.

ص: 13

بعد از مدّتی، جبرئیل آیه ای از قرآن را برای پیامبر می آورد: «هر کس اطاعت خدا و فرستاده او را بنماید، در روز قیامت در کنار پیامبران و شهدا و مؤنان و صالحان خواهد بود».(1)

اکنون، پیامبر مرا صدا می زند و این آیه را برایم می خواند و به من بشارت می دهد که در روز قیامت در کنارش خواهم بود.(2)

ص: 14


1- 2. . «وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقًا» النساء: 69.
2- 3. . «جاء رجل من الأنصار إلی النبیّ صلی الله علیه و آله وسلم فقال: یا رسول اللّه، ما أستطیع فراقک، وأنّی لأدخل منزلی فأذکرک فأترک صنیعتی وأقبل حتّی أنظر إلیک حبّاً لک، فذکرت إذا کان یوم القیامة وأدخلت الجنّة، فرفعت فی أعلی علّیّین، فکیف لی بک یا نبیّ اللّه؟ فنزل «وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقًا»، فدعا النبیّ الرجل فقرأها علیه وبشّره بذلک»:الأمالی للطوسی ص 621، بحار الأنوار ج 8 ص 188، میزان الحکمة ج 5 ص 3311.

آنانی که بر منبرهای نور می نشینند !

من و جمعی دیگر از اهل مدینه در گوشه ای از مسجد نشسته، مشغول گفتگو بودیم.

در گوشه دیگر حضرت علی(ع) مشغول نماز و دعا بود و چنان سرگرم عبادت بود که متوجّه حضور ما نبود.

در این میان پیامبر وارد مسجد شد، ما از جای خود برخاستیم و به ایشان عرض ادب نمودیم.

خیلی دوست داشتم که پیامبر لحظاتی در کنار ما می نشست امّا آن حضرت به گوشه دیگر مسجد رفت، همان جایی که حضرت علی(ع) مشغول عبادت بود.

پیامبر در کنار حضرت علی(ع) نشست.

ما هم تصمیم گرفتیم که در کنار پیامبر باشیم برای همین از آن جا بلند شدیم و خود را به ایشان رساندیم.

در این میان پیامبر نگاهی به سمت راست خود نموده، سپس نگاهی به

ص: 15

سمت چپ خود نمود و فرمودند: خداوند در طرف راست عرش و هم چنین در طرف چپ عرش، عدّه ای را بر منبرهایی از نور می نشاند و صورت آنان مانند ماه می درخشد.

سخن پیامبر به اینجا که رسید، ابوبکر از جای خود بلند شد و خطاب به پیامبر گفت: ای رسول خدا! آیا من جز آنها هستم؟

پیامبر در جواب او فرمود: بنشین!

آن جایگاهی که پیامبر در موردش سخن می گوید، جایگاه بسیار بالایی است و هر کسی نمی تواند بر آن منبرهای نور قرار بگیرد.

بعد از آن عُمَر بن خطّاب از جای برخاست و همان سؤال را تکرار کرد و پیامبر هم از او خواست که در جای خود بنشیند.

به راستی چه افرادی در کنار عرش خدا بر منبرهای نور قرار می گیرند؟

به نظر شما، آیا راهی هست که بتوانیم ما هم یکی از آنها باشیم؟

سکوت بر فضای مسجد غلبه کرده است، هر کسی در این فکر است که چه کسانی در عرش خدا چنین جایگاهی دارند؟

در این میان ابن مسعود از جای خود برخاست و خطاب به پیامبر فرمود: پدر و مادرم فدای شما باد، آیا می شود ویژگی آن افراد را برای ما بگویید تا آنها را بشناسیم؟

پیامبر دست خود را به کتف علی(ع) زد و فرمود: کسانی که در عرش خدا بر منبرهایی از نور قرار می گیرند، علی و شیعیان او هستند.

دوست من! اگر من و تو شیعه واقعی مولای خویش باشیم خداوند ما را بر آن منبرهای نورانی جای می دهد.(1)

ص: 16


1- 4. . عن عامر الجهنی قال: «دخل رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم المسجد ونحن جلوس، وفینا أبو بکر وعمر وعثمان، وعلیّ علیه السلام ناحیة، فجاء النبیّ صلی الله علیه و آله وسلم فجلس إلی جانب علیّ علیه السلام فجعل ینظر یمیناً وشمالاً ثمّ قال: إنّ عن یمین العرش وعن یسار العرش لرجالاً علی منابرٍ من نور تتلألأ وجوههم نوراً. قال: فقام أبو بکر فقال: بأبی أنت وأُمّی یا رسول اللّه، أنا منهم؟ قال له: اجلس. ثمّ قام إلیه عمر فقال له مثل ذلک، فقال له: اجلس. فلمّا رأی ابن مسعود ما قال لهما النبیّ صلی الله علیه و آله وسلم، قام حتّی استوی قائماً علی قدمیه، ثمّ قال: بأبی أنت وأُمّی یا رسول اللّه، صفهم لنا نعرفهم بصفتهم، قال: فضرب یده علی منکب علیّ علیه السلام ثمّ قال: هذا وشیعته هم الفائزون»: فضائل الشیعة ص 11، بحار الأنوار ج 7 ص 178.

کسانی که صورت های نورانی دارند

پیامبر در جمع یاران خود نشسته بود و برای آنها سخن می گفت و همه از وجود پیامبر بهره می گرفتند.

نمی دانم چه شد که سخن از روز قیامت به میان آمد و پیامبر به این مناسبت فرمود: وقتی روز قیامت بر پا شود، افرادی را می بینی که صورت های آنها مانند ماه شب چهارده می درخشد و همه آرزو می کنند، کاش جای آنها بودند.

پیامبر این سخن خویش را سه بار تکرار کرد. همه می خواستیم بدانیم که این افراد چه کسانی می باشند.

در این هنگام شخصی سؤال کرد: آیا آنها همان شهیدانی می باشند که جان خود را در راه اسلام فدا کرده اند؟

پیامبر در جواب فرمود: آنها ثواب شهدا را دارند امّا این طور نیست که در جبهه جنگ شهید شده باشند.

آیا آنها پیامبرانند؟ آیا آنها جانشینان پیامبران هستند؟

ص: 17

جواب منفی است. پس به راستی آنها چه کسانی هستند؟ آیا آنها از فرشتگان هستند؟

آنها از فرزندان آدم هستند و بر روی همین زمین زندگی کرده اند. آنها کسانی هستند که همه فرشتگان و شهدا آرزوی مقام ایشان را دارند.

ای رسول خدا! آیا می شود آنها را برای ما معرفی کنید؟

در این هنگام پیامبر نگاهی به اطراف خود می کند. به راستی او به دنبال چه کسی می گردد؟

او نگاهی به علی(ع) کرده و با دست به او را نشان می دهد و می فرماید: کسانی که روز قیامت صورت هایشان چون ماه می درخشد و همه آرزوی مقام آنها را دارند، علی و شیعیان او هستند.(1)

ص: 18


1- 5. . «قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: إذا کان یوم القیامة، یؤی بأقوامٍ علی منابرٍ من نور تتلألأ وجوههم کالقمر لیلة البدر، یغبطهم الأوّلون والآخرون. ثمّ سکت، ثمّ أعاد الکلام ثلاثاً، فقال عمر بن الخطّاب: بأبی أنت وأُمّی، هم الشهداء؟ قال: هم الشهداء ولیس هم الشهداء الذین تظنّون، قال: هم الأنبیاء؟ قال: هم الأنبیاء ولیس هم الأنبیاء الذین تظنّون، قال: هم الأوصیاء؟ قال: هم الأوصیاء ولیس هم الأوصیاء الذین تظنّون، قال: فمن السماء أم من أهل الأرض؟ قال: هم من أهل الأرض، قال: فأخبرنی من هم؟ قال: فأومأ بیده إلی علیّ علیه السلام فقال: هذا وشیعته، ما یبغضه من قریش إلاّ سفاحی، ولا من الأنصار إلاّ یهودی، ولا من العرب إلاّ دعی، ولا من سائر الناس إلاّ شقیّ، یا عمر، کذب من زعم أنّه یحبّنی ویبغض علیّاً»: فضائل الشیعة ص 29، مشکاة الأنوار ص 175، بحار الأنوار ج 65 ص 68، غایة المرام ج 4 ص 266؛ قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «یأتی یوم القیامة قوم علیهم ثیاب من نور، علی وجوههم نور، یُعرفون بآثار السجود، یتخطّون صفّاً بعد صفّ، حتّی یصیروا بین یدی ربّ العالمین، یغبطهم النبیّون والملائکة والشهداء والصالحون. ثمّ قال: أُولئک شیعتنا وعلیّ إمامهم»: فضائل الشیعة ص 30، بحار الأنوار ج 7 ص 180.

عبادتی که ادامه پیدا می کند !

من همراه با عدّه ای از یاران امام صادق(ع)، خدمت آن حضرت بودیم.

در این میان امام رو به من کرد و فرمود: شیعه ما چه زنده باشد و چه مرده، خدا را عبادت می کند.

من از شنیدن این سخن خیلی تعجّب کردم، وقتی مرگ به سراغ ما بیاید، دیگر چگونه می توانیم خدا را عبادت نماییم؟!

برای همین رو به امام کرده و گفتم: چگونه وقتی شیعه شما مرگش فرا رسید، عبادت خدا را می کند؟! مگر با مرگ، پرونده اعمال انسان بسته می شود؟ پس چگونه است که بعد از مرگِ شیعه، هنوز او در حال عبادت است.

امام رو به من کرده و فرمودند:

وقتی لحظه مرگِ شیعه ما فرا برسد و جان به جان آفرین تسلیم کند، دو فرشته ای که مأمور ثبت کردار و گفتار او بودند به سوی آسمان پرواز می کنند. آنها مأموریّت خود را پایان یافته می یابند و خیال می کنند دیگر

ص: 19

در روی زمین کاری ندارند.

هنگامی که آنها به آسمان می رسند، خطاب به خداوند عرضه می دارند: بار خدایا! ما را مأمور ثبت اعمال بنده خود کرده بودی، اکنون عمر او به سر آمد و مأموریّت ما تمام شد. به ما اجازه بده تا در آسمان یا در زمین به عبادت تو بپردازیم!

خداوند به آنان می گوید: ای فرشتگان من! در آسمان من کسانی که عبادت مرا می کنند، زیاد هستند و من به عبادت آنها نیاز ندارم و در زمین هم افراد زیادی عبادت مرا می کنند و من از همه این عبادت ها بی نیاز هستم.

اکنون به شما مأموریّت تازه ای می دهم. از شما می خواهم که به زمین برگردید و به کنار قبر بنده من بروید و در آن جا نماز بخوانید.

این دو فرشته خطاب به خداوند عرضه می دارند: بار خدایا! چگونه این بنده تو شایسته محبّت تو شده است؟!

و خداوند در جواب آنها می فرماید: این به خاطر محبّتی است که به خاندان پیامبر من داشته است.

و آن دو فرشته به کنار قبر آن بنده برمی گردند.

آنها تا روز قیامت مشغول نماز و عبادت می شوند و ثواب همه آنها برای آن مؤمن نوشته می شود. البته ثواب یک رکعت نماز آن فرشتگان به اندازه ثواب هزار رکعت نماز انسان ها می باشد.

ص: 20

سخن امام به پایان می رسد.

من با خود فکر می کنم که وقتی شیعه ای جان بدهد، عبادتش بیش از موقعی است که زنده است.

وقتی شیعه از دنیا برود آن دو فرشته برای او نماز می خوانند و هر رکعت نماز آنها با هزار رکعت نماز انسان برابری می کند!(1)

ص: 21


1- 6. . عن سدیر الصیرفی قال: «دخلت علیه وعنده أبو بصیر ومیسر وعدّة من جلسائه، فلمّا أن أخذت مجلسی، أقبل علیَّ بوجهه وقال: یا سدیر، أما أنّ ولیّنا لیعبد اللّه قائماً وقاعداً ونائماً وحیّاً ومیّتاً. قال: قلت: جُعلت فداک، أمّا عبادته قائماً وقاعداً وحیّاً، فقد عرفنا، فکیف یعبد اللّه نائماً ومیّتاً؟ قال: إنّ ولیّنا لیضع رأسه فیرقد، فإذا کان وقت الصلاة وکّل به ملکین خلقاً من الأرض لم یصعدا إلی السماء، ولم یریا ملکوتهما، فیصلّیان عنده حتّی ینتبه، فیکتب اللّه ثواب صلاتهما له، والرکعة من صلاتهما تعدل ألف صلاة من صلاة الآدمیّین، وأنّ ولیّنا لیقبضه اللّه إلیه فیصعد ملکاه إلی السماء فیقولان: یا ربّنا عبدک فلان بن فلان انقطع واستوفی أجله، ولأنت أعلم منّا بذلک، فائذن لنا نعبدک فی آفاق سمائک وأطراف أرضک، قال: فیوحی اللّه إلیهما أنّ فی سمائی لمن یعبدنی ومالی فی عبادته من حاجة، بل هو أحوج إلیها، وأنّ فی أرضی لمن یعبدنی ومالی فی عبادته من حاجة، وما خلقت خلقاً أحوج إلیَّ منه، فاهبطا إلی قبر ولیّی. فیقولان: یا ربّنا، مَن هذا یسعد بحبّک إیّاه؟ قال: فیوحی اللّه إلیهما: ذلک من أخذ میثاقه بمحمّد عبدی ووصیّه وذرّیتهما بالولایة، اهبطا إلی قبر ولیّی فلان بن فلان، فصلّیا عنده إلی أن أبعثه فی القیامة. قال: فیهبط الملکان فیصلّیان عند القبر إلی أن یبعثه اللّه، فیکتب ثواب صلاتهما له، والرکعة من صلاتهما تعدل ألف صلاة من صلاة الآدمیین. قال سدیر: جُعلت فداک یا ابن رسول اللّه، فإذا ولیّکم نائماً ومیّتاً أعبد منه حیّاً وقائماً! قال: فقال: هیهات یا سدیر، إنّ ولیّنا لیؤن علی اللّه عزّ وجلّ یوم القیامة فیجیز أمانه»: فضائل الشیعة ص 28، بحار الأنوار ج 5 ص 328.

مگر شما علی را می شناسید ؟

پیامبر در سفر معراج خود، وقتی به بیت المقدّس می رسد و قرار می شود به سوی آسمان ها حرکت کند، خداوند برای او وسیله ای از نور آماده می کند و ایشان بر آن سوار می شود و به سوی آسمان حرکت می کند.

هنگامی که پیامبر به آسمان دوّم می رسد و فرشتگان، آن نور را می بینند، به سجده رفته و می گویند: این نور چقدر به نور خدای ما شبیه است.

و جبرئیل فریاد می زند: أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ اِلاَّ اللّه.

فرشتگان چون صدای جبرئیل رامی شنوند، او رامی شناسند و از او می پرسند: چه کسی همراه تو است؟

جبرئیل به آنان خبر می دهد که پیامبر آخر الزّمان به آسمان آنها آمده است.

پس فرشتگان به سوی پیامبر می شتابند و عرض سلام و ادب می کنند و از او می خواهند تا سلام آنها را به حضرت علی(ع) برساند.

پیامبر سؤل می کند: مگر شما علی را می شناسید؟

آنان جواب می دهند: چگونه او را نشناسیم و حال آنکه خداوند در مورد او از

ص: 22

ما پیمان گرفته است و ما هر روز پنج بار به صورت شیعیان او نگاه می کنیم.(1)

اکنون پیامبر به سوی آسمان سوّم حرکت می کند. چهل نور دیگر بر نور پیامبر اضافه می شود. ملائکه چون عظمت این نور را می بینند، همگی به سجده می روند و همان کلام فرشتگان آسمان اوّل و دوّم را تکرار می کنند که این نور چقدر به نور خدای ما شبیه است!

جبرئیل فریاد می زند: أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلاَّ اللّه.

فرشتگان می فهمند که حضرت محمد(ص) به آسمان آنها آمده است. پس همه به او خوش آمد می گویند: خوش آمدی ای محمّد! ای آخرین پیامبر خدا!

و جملگی براو سلام می کنند و از او در مورد حضرت علی(ع) سؤال می کنند.

پیامبر از آنان می پرسد: مگر شما علی رامی شناسید؟

آنان در جواب می گویند: چگونه علی(ع) را نشناسیم در حالی که ما وقتی دور بیت المعمور" طواف می کنیم، نام او و فرزندان و شیعیان او را می بینیم که بر آن خانه نوشته شده است.(2)

حتماً می دانی که بیت المعمور، خانه خدا و کعبه فرشتگان است و در آسمان چهارم قرار دارد.

ای شیعیان! اکنون جا دارد که بر خود ببالید و افتخار کنید که به خاطر این محبّتی به مولایتان دارید آن قدر مقام پیدا کرده اید که فرشتگان بر دورِ نام شما طواف می کنند.

ص: 23


1- 7. . الإمام الصادق علیه السلام: «...ثمّ زاده أربعین نوعاً من أنواع النور، لا یشبه شیء منه ذلک النور الأوّل ، وزاده فی محمله حلقاً وسلاسل ، ثمّ عرج به إلی السماء الثانیة ، فلمّا قرب من باب السماء تنافرت الملائکة إلی أطراف السماء وخرّت سجداً وقالت: سبّوح قدّوس ربّ الملائکة والروح ، ما أشبه هذا النور بنور ربّنا؟ ! فقال جبرئیل: أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، فاجتمعت الملائکة ، وفُتحت أبواب السماء ، وقالت: یا جبرئیل مَن هذا معک؟ فقال: هذا محمّد ، قالوا: وقد بُعث؟ قال: نعم .قال رسول اللّه: فخرجوا إلیَّ شبه المعانیق، فسلّموا علیَّ ، وقالوا: اقرأ أخاک السلام، فقلت: هل تعرفونه؟ قالوا: نعم ، وکیف لا نعرفه وقد أخذ اللّه میثاقک ومیثاقه ومیثاق شیعته إلی یوم القیامة علینا؟ وأنّا لنتصفّح وجوه شیعته فی کلّ یوم خمساً. یعنون فی وقت کلّ صلاة»: الکافی ج 3 ص 483، علل الشرائع ج 2 ص 312، حلیة الأبرار ج 1 ص 422، غایة المرام ج 6 ص 326.
2- 8. . «ثمّ زادنی ربّی عزّ وجلّ أربعین نوعاً من أنواع النور، لا تشبه الأنوار الأول ، وزادنی حلقاً وسلاسل ، ثمّ عرج بی إلی السماء الثالثة، فنفرت الملائکة إلی أطراف السماء وخرّت سجداً ، وقالت: سبّوح قدّوس ، ربّ الملائکة والروح ، ما هذا النور الذی یشبه نور ربّنا؟ فقال جبرئیل: أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه. فاجتمعت الملائکة ، وفُتحت أبواب السماء وقالت: مرحباً بالأوّل ، ومرحبا بالآخر ، ومرحبا بالحاشر ، ومرحبا بالناشر، محمّد خاتم النبیّین ، وعلیّ خیر الوصیّین . فقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: سلّموا علیَّ ، وسألونی عن علیّ أخی ، فقلت: هو فی الأرض خلیفتی، أوَ تعرفونه؟ فقالوا: نعم ، کیف لا نعرفه وقد نحجّ البیت المعمور فی کلّ سنة مرّة ، وعلیه رقّ أبیض فیه اسم محمّد وعلیّ والحسن والحسین والأئمّة وشیعتهم إلی یوم القیامة؟...»: الکافی ج 3 ص 483، علل الشرائع ج 2 ص 312، حلیة الأبرار ج 1 ص 422، غایة المرام ج 6 ص 326.

چرا پیامبر گریه می کند ؟

روز قیامت فرا رسیده است و همه انسان ها سر از خاک برداشته اند. کوه ها متلاشی شده اند و آسمان شکافته شده است.

چه غوغایی بر پا شده است!

همه جا را ترس و اضطراب فرا گرفته است!

همه مردم در صحرای قیامت جمع شده اند و تشنگی بر همه غلبه کرده است. گرمای شدید به گونه ای است که نفس کشیدن بر همه سخت شده است.

نمی دانم چقدر زمان گذشته است، آن قدر می دانم که اگر به سال های دنیا حساب کنی به اندازه پنجاه سال می شود که همه مردم در صحرای قیامت جمع شده اند و همه در وحشت به سر می برند.

هر کسی با خود فکر می کند که سرانجام من چه خواهد شد؟

آیا خواهم توانست به سلامت از پل صراط عبور کنم؟

مردم دیگر خسته شده اند، پس خدا کی می خواهد حسابرسی را شروع کند؟

ص: 24

گوش کن، صدایی می آید!

این صدا از عرش خدا می آید، یکی از فرشتگان از طرف خداوند با صدای بلند فریاد می زند: پیامبر مهربانی ها؛ محمّد کجاست؟

اینجا است که پیامبر ما جلو می رود و خود را به حوض کوثر می رساند.

بعد از آن، این صدا در همه صحرای محشر می پیچد: امیر المؤمنین، علی مرتضی(ع) کجاست؟

تو با چشم خود می بینی که مولایت از جای خود برخاسته، به سمت حوض کوثر می رود و در کنار رسول خدا قرار می گیرد.

اکنون خداوند تصمیم گرفته است بندگان خوبش را به دست پیامبر و حضرت علی(ع) از آب کوثر سیراب کند.

تشنگی بر همه غلبه کرده است، به خاطر همین همه به سمت حوض کوثر هجوم می برند!

امّا همه نمی توانند از این آب بنوشند!

این آب گوارا مخصوص بندگان خوب خدا است و برای همین فرشتگانی مأمور هستند تا نگذارند گنهکاران به کنار این آب بیایند.

عدّه ای از شیعیان برای نوشیدن آب به سمت حوض کوثر می آیند امّا فرشتگان آنها را بر می گردانند!

آنها شیعیانی هستند که در دنیا به گناه آلوده شده و فریب شیطان را خورده بودند.

پیامبر این صحنه را نظاره می کند، او شیعیان را می شناسد و می بیند که چگونه در آتش تشنگی می سوزند امّا نمی توانند خود را به کنار حوض کوثر

ص: 25

برسانند.

اشک در چشمان دریای مهربانی حلقه می زند، پیامبر اشک می ریزد و می گوید: بار خدایا! شیعیان علی را می بینم که نمی توانند به کنار حوض کوثر بیایند.

آیا خداوند دوست دارد اشک چشمان بهترین دوست خود را ببیند؟

هرگز! خدا فرشته ای را می فرستد تا پیام او را به پیامبر برساند.

آن پیام چیست؟ پیام خدا این است: «ای محمّد! من به خاطر تو اجازه می دهم تا شیعیانِ علی که در دنیا مرتکب گناه شده اند از آب کوثر بنوشند».

پیامبر خوشحال می شود، چرا که خداوند اجازه داده است. فرمان الهی صادر می شود که هرکس شیعه علی است می تواند از آب کوثر بنوشد!

شیعیان گروه گروه در حالی که اشک شوق به چشم دارند به سوی حوض کوثر می آیند و از دستان پیامبر و حضرت علی(ع) سیراب می شوند.(1)

ص: 26


1- 9. . الإمام الباقر علیه السلام: «إذا کان یوم القیامة، جمع اللّه الناس من صعیدٍ واحد من الأوّلین والآخرین عراة حفاة، فیقفون علی طریق المحشر، حتّی یعرقوا عرقاً شدیداً، وتشتدّ أنفاسهم فیمکثون بذلک مقدار خمسین عاماً، قال: فقال أبو جعفر علیه السلام: فثمّ قول اللّه تعالی «فَلاَ تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْسًا»، قال: ثمّ ینادی منادٍ من تلقاء العرش: أین النبیّ الأُمّی؟ قال: فیقول الناس: قد أسمعت فسمّ باسمه، قال: فینادی: أین نبیّ الرحمة محمّد بن عبد اللّه الأُمّی؟ قال: فیقدم رسول اللّه أمام الناس کلّهم حتّی ینتهی إلی الحوض، طوله ما بین أبلة إلی صنعاء، فیقف علیه ثمّ ینادی بصاحبکم، فیتقدّم أمام الناس فیقف معه، ثمّ یؤن للناس ویمرّون. قال أبو جعفر علیه السلام: فبین وارد یومئذٍ وبین مصروف عنه من محبّینا، فإذا رأی رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم ذلک بکا وقال: یا ربّ شیعة علیّ، أراهم قد صرفوا تلقاء أصحاب النار ومنعوا عن الحوض، قال: فیقول له الملک: إنّ اللّه یقول لک: قد وهبتهم لک یا محمّد وصفحت لک عن ذنوبهم، وألحقتهم بک وبمن کانوا یقولون، وجعلتهم فی زمرتک وأوردتهم علی حوضک، فقال أبو جعفر علیه السلام: فکم من باکٍ یومئذٍ وباکیة ینادی: یا محمّداه! إذا رأوا ذلک قال: فلا یبقی أحد یومئذٍ کان محبّنا ویتولاّنا ویتبرّأ من عدوّنا ویبغضهم إلاّ کان فی حیزنا وورد حوضنا»: الأمالی للمفید ص 290، الأمالی للطوسی ص 67، تفسیر فرات ص 259، بشارة المصطفی ص 20، کشف الغمّة ج 1 ص 135، بحار الأنوار ج 8 ص 17.

در سه لحظه شاد خواهی بود !

یک روز پیامبر خطاب به حضرت علی(ع) فرمودند:

ای علی! خوشا به حال کسی که تو را دوست داشته باشد!

دوستان تو در سه جا شاداب خواهند بود: آن لحظه ای که عزرائیل برای گرفتن جانشان بیاید، آنها مرا زیارت خواهند کرد، وقتی پیکرشان در قبر گذاشته شود و نکیر و منکر برای سؤال و جواب بیایند، تو را خواهند یافت که به کمک آنها آمده ای، وقتی در روز قیامت از هر گروهی بخواهند همراه امام خود باشند، شیعیان تو در کنار تو جمع خواهند شد، زیرا تو امام آنها هستی.

ای علی! برادرانت را بشارت ده که خداوند از آنها راضی است.

تو و شیعیانت از ترس روز قیامت در امان هستید.

روز قیامت تو در کنار حوض کوثر می ایستی و هر کس را بخواهی سیراب می کنی و دشمنان خویش را از آب دور می سازی!

ص: 27

ای علی! شیعیان تو از آفتاب روز قیامت در امان خواهند بود، چرا که خداوند برای آنها سایه ای قرار می دهد.

بهشت مشتاق تو و شیعیان تو می باشد و فرشتگان برای آمرزش گناهان آنها همواره دعا می کنند.

ای علی! پرونده اعمال شیعیان تو هر روز جمعه به دست من می رسد و به کردار نیک آنها دلشاد می شوم و برای گناهان آنها طلب بخشش می کنم.

شیعیان خود را بشارت بده که نام آنها در آسمان ها بیش از زمین برده می شود.

به شیعیان و دوستانت بگو از گناه و معصیت دوری کنند.(1)

سخن پیامبر به پایان رسید.

دوست من! اکنون که ما این سخن پیامبر را شنیدیم باید تصمیم بگیریم با کردار خوب، باعث خوشحالی پیامبر بشویم و از گناه دوری کنیم.

ص: 28


1- 10. . الإمام الصادق صلی الله علیه و آله وسلم: «إنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم قال لعلیّ علیه السلام: یا علیّ، إنّ اللّه وهب لک حبّ المساکین والفقراء فی الأرض، فرضیت بهم إخواناً ورضوا بک إماماً، فطوبی لمن أحبّک، وویل لمن أبغضک. یا علیّ، أهل مودّتک کلّ أوّاب حفیظ، وکلّ ذی طمرین، لو أقسم علی اللّه لأبرّه. یا علیّ، أحبّاؤ کلّ محتقر عند الخلق عظیم عند الحقّ. یا علیّ محبّوک فی الفردوس الأعلی جیران اللّه، لا یأسفون علی ما فاتهم من الدنیا. یا علیّ إخوانک ذبل الشفاه، تعرف الرهبانیة فی وجوههم، یفرحون فی ثلاث مواطن: عند الموت وأنا شاهدهم، وعند المسألة فی قبورهم وأنت هناک تلقّنهم، وعند العرض الأکبر إذا دُعی کلّ أُناس بإمامهم. یا علیّ، بشّر إخوانک أنّ اللّه قد رضی عنهم. یا علیّ أنت أمیر المؤنین، وقائد الغرّ المحجّلین، وأنت وشیعتک الصافّون المسبّحون، ولولا أنت وشیعتک ما قام للّه دین، ولولا من فی الأرض منکم ما نزل من السماء قطر. یا علیّ، لک فی الجنّة کنز وأنت ذو قرنیها، وشیعتک حزب اللّه، وحزب اللّه هم الغالبون. یا علیّ، أنت وشیعتک القائمون بالقسط، وأنت علی الحوض تسقون من أحبّکم، وتمنعون من أخلّ بفضلکم، وأنتم الآمنون یوم الفزع الأکبر. یا علیّ: أنت وشیعتک تظلّلون فی الموقف، وتنعمون فی الجنان. یا علیّ، إنّ الجنّة مشتاقة إلیک وإلی شیعتک، وإنّ ملائکة العرش المقرّبین یفرحون بقدومهم والملائکة تستغفر لهم. یا علیّ: شیعتک الذین یخافون اللّه فی السرّ والعلانیة. یا علیّ، شیعتک الذین یتنافسون من الدرجات، ویلقون اللّه ولا حساب علیهم...»: تفسیر فرات ص 266، بحار الأنوارج 65 ص 65، مشارق أنوار الیقین ص 68.

آیا تو را شاد کردم ؟

نام من ابوبصیر است، من یکی از یاران نزدیک امام صادق(ع) بودم و آن حضرت به من علاقه زیادی داشت.11

من عمر خود را در راه دفاع از مکتب تشیّع صرف نمودم و وقتی به روزگار پیری خود رسیدم، احساس کردم که به زودی مرگ به سراغ من خواهد آمد.

برای همین تصمیم گرفتم به حضور امام مهربان خویش برسم و برای آخرین بار او را ببینم.

بار سفر بستم و خود را به مدینه رساندم. چون حضور امام خود رسیدم و عرض سلام و ادب نمودم در گوشه ای نشستم. بعد از مدّتی خدمت امام عرض کردم: من عمر خود را کرده ام و دیگر مرگ من نزدیک است امّا نمی دانم که آخرت من چگونه خواهد بود؟ آیا اهل بهشت خواهم بود و با شما همنشین می شوم یا اینکه به دوزخ خواهم رفت؟

امام نگاهی به من کرد و فرمود: چه شده است که تو این چنین سخن می گویی؟ آیا نمی دانی که خداوند جوانان شما را احترام می گیرد و از پیران شما

ص: 29

حیا می کند؟

گفتم: چگونه خدا از جوانان ما احترام می گیرد و از پیران ما حیا می کند؟

آن حضرت فرمود: جوانان شما را با بخشش گناهانشان احترام می کند و از پیران شما حیا می کند که حسابرسی کند.

گفتم: آیا این لطف خدا شامل حال همه مسلمانان می شود یا فقط برای شیعیان می باشد؟

ایشان فرمود: به خدا قسم این لطف خدا فقط مخصوصِ شیعیان ما می باشد. مردم به گروه های مختلفی تقسیم شدند و هر کس برای خود رهبر و امامی انتخاب کرده است. آیا به این شاد نیستید که شما از خاندان پیامبر خود پیروی کرده اید. شما کسانی را به عنوان رهبر انتخاب کرده اید که خدا آنها را انتخاب نموده است. شاد باشید که خدا به شما نظر مهربانی دارد. در روز قیامت، هر کسی آن چه را که شما از محبّت ما در سینه هایتان دارید، نداشته باشد هیچ کار خوب او قبول نمی شود. آیا تو را شاد نساختم؟

گفتم: فدایت شوم، باز هم برایم سخن بگو!

فرمود: آیا در قرآن این آیه را خوانده ای که خداوند می فرماید: (فرشتگانی که در عرش، ستایش خداوند را می کنند و برای اهل ایمان استغفار می نمایند)، به خدا قسم آن فرشتگان برای بخشش گناهان شیعیان ما دعا می کنند و از خداوند می خواهند تا گناه دوستان مرا ببخشد! آیا دلت شاد شد؟

گفتم: فدایت شوم، باز هم برایم سخن بگو!

فرمود: خداوند در قرآن می فرماید: (ای کسانی که بر خویش ستم کرده اید از رحمت خدا ناامید نشوید که خدا جمیع گناهان شما را می بخشد)، به خدا قسم،

ص: 30

منظور خدا در این آیه فقط شیعیان ما می باشند که خداوند گناهان آنها را می بخشد! آیا دلت شاد نشد؟

گفتم: باز هم برایم سخن بگو!

فرمود: هر آیه ای که در قرآن در مورد بهشتیان نازل شده است در واقع در مورد ما و شیعیان ما می باشد. آیا شاد نشدی؟

گفتم: آری، دیگر آرام شدم و از مرگ هراسی به دل ندارم.

این چنین بود که با یک دنیا امید به سفری زیبا و دلنشین از حضور امام خویش مرخص شدم و می دانستم که بعد از مرگ روزگار خوشی در انتظار من است.(1)

ص: 31


1- 12. . عن محمّد بن سلیمان، عن أبیه، قال: «کنت عند أبی عبد اللّه علیه السلام، إذ دخل علیه أبو بصیر وقد خَفَره النفس، فلمّا أخذ مجلسه قال له أبو عبد اللّه علیه السلام: یا أبا محمّد، ما هذا النفس العالی؟ فقال: جُعلت فداک یا ابن رسول اللّه، کبرت سنّی ودقّ عظمی واقترب أجلی، مع أنّنی لست أدری ما أرد علیه من أمر آخرتی؟ فقال أبو عبد اللّه علیه السلام: یا أبا محمّد، وإنّک لتقول هذا؟ قال: جُعلت فداک فکیف لا أقول؟ فقال: یا أبا محمّد، أما عملت أنّ اللّه تعالی یکرم الشباب منکم ویستحیی من الکهول؟ قال: قلت: جُعلت فداک، فکیف یکرم الشباب ویستحیی من الکهول؟ فقال: یکرم الشباب أن یعذّبهم، ویستحیی من الکهول أن یحاسبهم. قال: قلت: جُعلت فداک، هذا لنا خاصّة أم لأهل التوحید؟ قال: فقال: لا واللّه إلاّ لکم خاصّة دون العالم... افترق الناس کلّ فرقة، وتشعّبوا کلّ شعبة، فانشعبتم مع بیت نبیّکم صلی الله علیه و آله وسلم، وذهبتم حیث ذهبوا، واخترتم من اختار اللّه لکم، وأردتم من أراد اللّه، فأبشروا ثمّ أبشروا، فأنتم واللّه المرحومون، المتقبّل من محسنکم، والمتجاوز عن مسیئکم، من لم یأت اللّه عزّ وجلّ بما أنتم علیه یوم القیامة لم یتقبّل منه حسنة، ولم یتجاوز له عن سیّئة، یا أبا محمّد، فهل سررتک؟ قال: قلت: جُعلت فداک زدنی. قال: فقال: یا أبا محمّد، إنّ للّه عزّ وجلّ ملائکة یسقطون الذنوب عن ظهور شیعتنا، کما یسقط الریح الورق فی أوان سقوطه...»: الکافی ج 8 ص 33، فضائل الشیعة ص 20، الاختصاص ص 104، بحار الأنوار ج 7 ص 179، جامع أحادیث الشیعة ج 1 ص 457.

ستارگانی که در زمین منزل می کنند !

آیا تا به حال به تماشای آسمان نشسته ای؟

آسمانی صاف و بدون دود را می گویم. به راستی که زندگی در شهرها چه چیزهایی را از ما گرفته است!

زمین را که نگاه می کنی سیاهی آسفالت را می بینی و آسمان را که نظر می کنی سیاهی دود!

آن آسمان پر از ستاره که دل ها را می ربود کجا رفت؟

به هر حال اگر یک شب به مسافرت رفتی و در جادّه ای بیرون از شهر رانندگی کردی در جای مناسبی توقّف کن و از ماشین پیاده شو و آن همه عظمت را در دل آسمان ببین!

چقدر این آسمان قشنگ است و چقدر ستارگان نورافشانی می کنند!

این جمله همان کلامی است که یک شب بر زبان یکی از یاران امام صادق(ع) جاری شد.

ص: 32

چه ستارگان درخشنده ای!

آن شب، شبی صاف بود و هیچ ابری در آسمان مدینه نبود!

یاران گرد شمع وجود امام خویش حلقه زده بودند و یکی از بهترین شب های عمر خویش را سپری می کردند.

وصال امام، نعمت بزرگی بود که آنها نمی توانستند شکر آن را به جا آورند.

ستارگان زیبا، همگی این محفل نور را نگاه می کردند.

ای پسر رسول خدا! این ستارگان چقدر زیبا هستند!

این سخنِ یکی از یاران امام بود.

اینجا بود که آن حضرت رو به او نمود و فرمود: شما از زیبایی ستارگان لذّت می برید. آیا می دانید فرشتگانی که در آسمان هستند از چه چیزی لذّت می برند؟

منظور امام از این فرشتگان، جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل می باشد که چهار فرشته بزرگ خداوند هستند و مقام آنها از همه فرشتگان بالاتراست.

امام در ادامه سخن خود فرمود: «آنها وقتی به زمین نگاه می کنند در زمین، نورهای زیبایی می بینند. آن نورها از نور این ستارگانی که شما می بینید زیباتر هستند. آیا می دانید نورهای زمین (که بهترین فرشتگان را مجذوب خود می کند)، همان شیعیان ما هستند؟ شیعیان ما آن چنان نورافشانی می کنند که فرشتگان به یکدیگر

ص: 33

می گویند: «چقدر نور شیعیان زیبا است، این همان نور ایمان است که خداوند در قلب دوستان و شیعیان ما قرار داده است تا در تاریکی های زمین نور افشانی کنند».(1)

آری، هر چقدر زمین بیشتر در تاریکی بی ایمانی و کفر فرو رود، نور دوستان اهل بیت(ع) بیشتر جلوه نمایی می کند و خداوند به برکت وجود ایشان مردم را هدایت می کند.

ص: 34


1- 13. . «کان قوم من خواصّ الصادق علیه السلام جلوساً بحضرته فی لیلةٍ مقمرة مصحیة، فقالوا: یا ابن رسول اللّه، ما أحسن أدیم هذه السماء، وأنور هذه النجوم والکواکب؟ فقال الصادق علیه السلام: إنّکم لتقولون هذا وإنّ المدبرات الأربعة جبرئیل ومیکائیل وإسرافیل وملک الموت علیهم السلام ینظرون إلی الأرض فیرونکم وإخوانکم فی أقطار الأرض، ونورکم إلی السماوات وإلیهم أحسن من نور هذه الکواکب، وإنّهم لیقولون کما تقولون: ما أحسن أنوار هؤاء المؤنین»: عیون أخبار الرضا 7 ج 1 ص 5، تفسیر نور الثقلین ج 5 ص 498، بحار الأنوار ج 65 ص 18.

از ترس روز قیامت در امان هستیم

نام من اصبَغ بن نُباته است و یکی از یاران نزدیک حضرت علی(ع) می باشم.

یک روز قرآن می خواندم به این آیه رسیدم، آنجا که خدا می فرماید: «وَ هُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ ءَامِنُونَ: و آنها از ترس روز قیامت در امان هستند».(1)

با خود گفتم: آنها چه کسانی هستند که خداوند در موردشان این گونه سخن می گوید.

هر چه فکر کردم نتوانستم جوابی برای این سؤال خودم بیابم.

با خود گفتم: خوب است نزد مولایم حضرت علی(ع) بروم و از ایشان بخواهم تا این مطلب را برایم توضیح دهند.

به سوی مسجد کوفه حرکت کردم، چرا که می دانستم مولایم زودتر از اذان در مسجد حاضر می شود.

خدمت ایشان رسیدم و سؤال خویش را مطرح کردم.

آن حضرت نگاهی به من کرده، فرمودند: ای اصبغ! چه سؤال خوبی

ص: 35


1- 14. . سوره نمل، آیه 89 .

نمودی، به راستی کسی تا به حال تفسیر این آیه را از من نپرسیده است.

من خیلی تعجّب کردم، چرا که هزاران نفر در شهر کوفه قرآن را بارها و بارها خوانده اند ولی چطور شده است برای هیچ کدام، این سؤال مطرح نشده است که چه کسانی، روز قیامت از ترس در امان هستند؟!

به یاد آوردم که آنها قرآن را برای ثواب می خوانند نه برای فهمیدن!

قرآن کتابی است که باید آن را فهمید نه آنکه آن را فقط برای ثواب تلاوت کرد.

آری، بی جهت نیست که گفته اند قرآن خواندنی که همراه با فهم نباشد خیری نیست.(1)

به هر حال مولایم از این که سؤال خوبی را از او پرسیده ام خیلی خوشحال شد و برایم شروع به سخن گفتن کرد.

ای اصبغ!

وقتی این آیه نازل شد، من همین سؤال تو را از پیامبر نمودم: ای رسول خدا! چه افرادی روز قیامت از وحشت در امان هستند؟

پیامبر در جواب فرمود: ای علی! این سؤالی است که من از جبرئیل کرده ام و پاسخ آن را از او شنیده ام.

حتما تو هم مانند من می گویی که عجب حکایتی شد، مثل این که این سؤال خیلی مهم است که پیامبر پاسخ آن را از جبرئیل خواسته است! به راستی جواب جبرئیل چه بوده است؟

تو می دانی که جبرئیل هیچ گاه از پیش خود سخن نمی گوید، او هر چه می گوید از طرف خدا است!

ص: 36


1- 15. . «لا خیر فی قراءة لیس فیها تدبّر»: الکافی ج 1 ص 36، معانی الأخبار ص 226، تحف العقول ص 204، وسائل الشیعة ج 6 ص 173،مستدرک الوسائل ج 4 ص 241؛ «لا خیر فی قراءة لا تدبّر فیها»: سنن الدارمی ج 1 ص 89 ، کنز العمّال ج 10 ص 181، فیض القدیر ج 1 ص 576، تفسیر القرطبی ج 14 ص 344، الدرّ المنثور ج 5 ص 332، تاریخ دمشق ج 42 ص 511.

پیامبر فرمود که جبرئیل به من این چنین گفت: ای محمد! وقتی روز قیامت بر پا شود، خداوند شیعیان علی را همراه با تو و خاندان تو محشور می کند. آن هنگام است که خداوند آنها را به خاطر محبّتی که نسبت به تو و برادرت علی دارند از ترس روز قیامت ایمن می سازد.

آنگاه پیامبر رو به من کرد و فرمود: ای علی! به خدا قسم شیعیان تو در روز قیامت شاد و خرّم خواهند بود.(1)

اکنون دیگر من معنای این آیه را می دانم و فهمیدم که اگر شیعه واقعی مولایم باشم روزی که همه مردم در اضطراب باشند من غرق شادی خواهم بود، چرا که من همراه با پیامبر مهربان و مولای مهربانی چون حضرت علی(ع) محشور خواهم شد.

آیا کسی که در کنار مولایش باشد اضطراب دارد؟

مگر هر جوانمردی، درس جوانمردی را از مولای من نگرفته است؟

آیا می دانی که مردانگی و وفا هم شاگرد مولای من است؟

آیا با وجود چنین مولایی، عیب نیست که من بترسم؟!

آن روز من در کنار مولایم هستم، برای چه نگران باشم، وقتی چشمم به چهره مولای مهربانم بیفتد، آن چنان محو جمالش می شوم که هیچ غمی به دل من نخواهد ماند.

آن روز، دلربای او برای من کافی است.

ص: 37


1- 16. . «عن أصبغ بن نباته، عن علیّ علیه السلام فی قوله تعالی: «وَ هُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ ءَامِنُونَ»، قال: فقال لی علیّ: بلی یا أصبغ، ما سألنی أحد عن هذه الآیة، ولقد سألت النبیّ صلی الله علیه و آله وسلم کما سألتنی فقال لی: سألت جبرئیل علیه السلام عنها فقال: یا محمّد، إذا کان یوم القیامة حشرک اللّه وأهل بیتک ومن یتولاّک وشیعتک، حتّی یقفوا بین یدی اللّه تعالی فیستر اللّه عوراتهم، ویؤّنهم من الفزع الأکبر؛ لحبّهم لک وأهل بیتک، ولعلیّ بن أبی طالب علیه السلام. یا علیّ شیعتک واللّه آمنون فرحون، یشفعون فیشفّعون. ثمّ قرأ: «فَلاَ أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لاَ یَتَسَآءَلُونَ» »: تفسیر فرات ص 65، بحار الأنوار ج 7 ص 241.

آیا تو را بشارت بدهم

اسم من جابر بن عبداللّه است و اهل مدینه ام! حتماً نام مرا شنیده ای. من یکی از یاران پیامبر هستم و بعد از حادثه عاشورا، در روز «اربعین» به کربلا آمدم و قبر امام حسین(ع) را زیارت کردم.

یک روز پیامبر به من فرمود: «آن قدر عمر می کنی که امام باقر را می بینی. پس سلام مرا به او برسان!».

خداوند نیز آن قدر عمر به من داد که این مأموریّت را انجام دادم.

در عمر طولانی خود خاطره های زیادی دارم که برای شما خیلی جالب می باشد. اکنون می خواهم یکی از آن خاطره ها را برایت بگویم تا عشق و علاقه ات به مولا علی(ع) زیادتر شود. هر وقت این خاطره را به یاد می آورم، خدا را شکر می کنم که این گونه قلب مرا با عشق مولایم آشنا کرد.

یک روز با جمعی از دوستان در کنار پیامبر نشسته بودیم و با آن حضرت مشغول گفتگو بودیم.

من متوجّه شدم که پیامبر درِ مسجد را نگاه می کند و لبخند می زند. با خود

ص: 38

گفتم چرا پیامبر به آن طرف نگاه می کند. چرا این قدر پیامبر خوشحال شده است؟

خوب نگاه کردم، دیدم این حضرت علی(ع) است که دارد به طرف پیامبر می آید.

حضرت علی(ع) آمد و خدمت پیامبر، عرض سلام و ادب نمود و کنار پیامبر نشست.

بعد از مدّتی پیامبر به سکوت فرو رفتند، گویا وحی بر او نازل می شد. ناگهان پیامبر رو به حضرت علی(ع) کرد و در حالی که صورتشان از خوشحالی مانند گل می درخشید فرموند: علی جان! آیا می خواهی مژده ای به توبدهم؟

حضرت علی(ع) عرض کرد: آری.

پیامبر فرمود: اکنون جبرئیل در کنار من ایستاده و پیام مهمّی را از طرف خدا برایم آورده است.

با شنیدن این جمله دوست داشتیم بدانیم که خداوند در این لحظه چه پیامی برای پیامبر فرستاده است.

آن پیام آسمانی این چنین بود:

خدا به شیعیان علی هفت امتاز می دهد:

1 . جان دادن آنها آسان خواهد بود.

2 . در تنهایی و وحشت ها، انیس و همدمی خواهند داشت.

3 . در تاریکی قبر و روز قیامت نوری با آنها خواهد بود.

4 . از ترس روز قیامت در امان خواهند بود.

5 . در هنگام حسابرسی نصیب زیادی از رحمت خدا خواهند داشت.

ص: 39

6 . از پل صراط به سلامت عبور خواهند نمود.

7 . قبل از همه مردم وارد بهشت خواهند شد.(1)

ما اوّلین افرادی بودیم که این پیام آسمانی را می شنیدیم و خیلی خوشحال بودیم. همه تصمیم گرفتیم تا این پیام را به همه مردم برسانیم تا آنها هم از این ماجرا با خبر شده و به حضرت علی7 علاقمند شوند.

ص: 40


1- 17. . «عن سلمان الفارسی: کنت ذات یوم جالساً عند رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم، إذ أقبل علیّ بن أبی طالب علیه السلام فقال له: یا علیّ، ألا أبشّرک؟ قال: بلی یا رسول اللّه، قال: هذا حبیبی جبرئیل یخبرنی عن اللّه جلّ جلاله أنّه قد أعطی محبّک وشیعتک سبع خصال: الرفق عند الموت، والأُنس عند الوحشة، والنور عند الظلمة، والأمن عند الفزع، والقسط عند المیزان، والجواز علی الصراط، ودخول الجنّة قبل سائر الناس من الأُمم بثمانین عاماً»: الخصال ص 403، الأمالی ص 416، بشارة المصطفی ص 98، ورواه الشیخ الصدوق أیضا مع اختلافٍ یسیر فی الخصال ص 414؛ قال العلاّمة المجلسی: «والقسط عند المیزان إمّا بمعنی العدل، فاختصاصه بالشیعة لأنّ غیرهم یدخلون النار بغیر حساب، أو بمعنی النصیب؛ لأنّ لکلّ منهم نصیباً من الرحمة بحسب حاله وأعماله»: بحار الأنوار ج 65 ص 11.

خاطره ای از طواف !

تیرماه سال 1383 بود و من برای اوّلین بار به زیارت خانه خدا رفته بودم و سعی می کردم از این سفر معنوی کمال استفاده را بنمایم.

راستش را بخواهید در موقع ظهر که هوا خیلی گرم بود برای طواف می رفتم چون آن موقع به علّت آفتاب سوزان گرد خانه خدا مقداری خلوت می شد و من می توانستم با حضور قلب بیشتری گرد آن خانه مقدّس طواف کنم.

هنگام طواف حال خوشی داشتم، گویا در دنیای دیگری بودم، تمام توجّه من به صاحب خانه و خانه زیبایش بود.

قسمتی از دعاهای امام سجّاد(ع) را زیر لب زمزمه می کردم: «بار خدایا! اگر می دانستم که عذاب کردن برای تو فایده ای دارد از تو می خواستم تا به من صبری عنایت کنی تا عذاب تو را تحمّل کنم! امّا می دانم معصیت و گناهم به تو هیچ ضرری نرساند، پس از تو می خواهم آن چه راکه به تو ضرر نزند، ببخشایی».(1)

ص: 41


1- 18. . «سیّدی، لو أنّ عذابی ممّا یزید فی ملکک لسألتک الصبر علیه، غیر أنّی أعلم أنّه لا یزید فی ملکک طاعة المطیعین، ولا ینقص منه معصیة العاصین»: الأمالی للصدوق ص 288، روضة الواعظین ص 198، فضل الکوفة ومساجدها ص 58، المزار لابن المشهدی ص 147، بحار الأنوار ج 91 ص 90.

بزرگی توبیش از این است که بخواهی مرا عذاب کنی!(1)

ای کسی که گناهان را می بخشی و توبه بندگان را قبول می کنی.کجاست آن مهربانی های زیاد تو؟(2)

از شما چه پنهان، اشک از چشمانم جاری شده بود و حال خوشی داشتم.

در آن لحظه من با خدای خویش خلوت کرده بودم و اصلاً کاری به شیعه و سنّی نداشتم، ناگهان متوجّه شدم که یک نفر در کنارم مداوم می گوید: «اَللّهُمَّ العَن هذَا الباکی، خدایا! این گریه کننده را لعنت کن!».

آن قدر این جمله را در کنارم تکرار کرد که حضور قلب مراگرفت.

من یک لحظه با خود گفتم: منظور او کیست؟ خوب که دقّت کردم، فهمیدم که منظور او، خود من هستم!

خیلی تعجّب کردم، آخر مگر من چه کرده بودم که باید در کنار خانه خدا این طور مورد لعن قرار گیرم.

نگاهی به آن مرد انداختم و فهمیدم آنچه را که باید بفهمم. او یکی از برادران مسلمان بود که داشت حقّ برادری را ادا می کرد.

او هم چنان با غضب و خشم به من نگاه می کرد، با خود گفتم: خوب است با او سخن بگویم و بپرسم مگر من چه کرده ام که این چنین رفتار می کنی.

به زودی فهمیدم که او فقط به خاطر شیعه بودنم مرا لعن می کند و جالب این که به این کار خود افتخار هم می کرد.

سخن ما به درازا کشید و در پایان او گفت: شیعیان همه مستحقّ لعن و

ص: 42


1- 19. . الإمام الصادق علیه السلام: «...إنّ أحدکم لیخرج وما فی صحیفته حسنة فیملأها اللّه له حسنات قبل أن ینصرف؛ وذلک أنّه یمرّ بالمجلس وهم یشتموننا، فیقال: اسکتوا هذا من الفلانیة، فإذا مضی عنهم شتموه فینا»: الأمالی للطوسی ص 674، بحار الأنوار ج 65 ص 75.
2- 20. . سوره بینّه، آیه 7 .

نفرین هستند و من با لعن کردن آنها به خدای متعال تقرّب می جویم.

آنگاه به سرعت از من دور شد.

آن روز دل من خیلی شکست، مگر شیعه چه جرمی انجام داده که باید این چنین در کنار خانه خدا مورد لعن واقع شود؟!

مگر غیر این است که ما محبّت و عشق مولایمان علی(ع) به سینه داریم؟!

آیا جرم ما این است که دنباله رو دوازده امام هستیم!

از شما چه پنهان، حالم خیلی گرفته شد.

رفتم و در گوشه ای از مسجدالحرام نشستم و به فکر فرو رفتم.

مدّتی گذشت تا این که یک دفعه به یاد سخنی از امام صادق(ع) افتادم.

این سخن مثل آبی بود که بر آتش ریخته شود و مرا نیز آرام کرد. برخاستم و بقیّه طواف خود را تمام کردم.

جالب این که به دنبال آن مرد می گشتم تا از او تشکّر کنم. حق دارید تعجّب کنید!

آیا شما می خواهید بدانید کدام حدیث در آن لحظه باعث شد تا من انرژی خود را بازیابم و این چنین مرا متحوّل کرد؟

سخن امام صادق(ع) این است: «در پرونده اعمال یکی از شیعیان ما، هیچ عمل خوب ثبت نشده است، ولی خداوند، پرونده او را پر از خیر و خوبی می کند. آیا علت آن را می خواهید بدانید؟ وقتی او از کنار دشمنان ما عبور می کند، دشمنان ما، او را - به خاطر محبّت ما - لعن کرده و دشنام می دهند و

ص: 43

خدا هم در آن لحظه رحمت خود را بر آن شیعه ما نازل می کند».(1)

آیا من نباید ممنون آن مردی باشم که با این کار خود باعث شد تا آن همه رحمت خدا به سوی من جذب شود؟!

اگر او با من دشمنی کرد، به خاطر آن بود که من شیعه بودم، او بغض مولایم را به سینه داشت و چون دستش فعلاً به من می رسید، کینه خود را بر سرم خالی کرد.

ص: 44


1- 21. . سوره بینّه، آیه 6 .

به شوهرت علی بگو بیاید !

بیماری پیامبر شدّت گرفته است و همه نگران حال او می باشند.

حضرت فاطمه(س) همواره در کنار بستر پدر است. گویی تمام غم های دنیا، مهمان دل او هستند.

حال پیامبر لحظه به لحظه بدتر می شود و مسلمانان باید خود را برای غروب آن خورشید مهربانی، آماده نمایند.

پیامبر گاه از هوش می رود و گاه به هوش می آید.

در این لحظات تنها فاطمه(س) است که آرام آرام کنار بستر پدر اشک می ریزد.

این بار که پیامبر به هوش آمد، دخترش را کنار بستر خود دید، ولی فهمید که برادرش علی آنجا نیست.

گویا پیامبر دلتنگ برادر خود شده است!

برای همین صدا زد: دخترم! شوهرت علی را خبر کن تا بیاید.

حضرت فاطمه(س) فورا از امام حسن(ع) خواست تا برود و پدر را خبر کند.

ص: 45

امام حسن(ع) به سرعت به نزد پدر آمد و گفت: بابا! رسول خدا، شما را می طلبد.

حضرت علی(ع) با عجله خود را به کنار بستر پیامبر رساند.

پیامبر فرمود: علی جان! نزدیک بیا! حضرت علی(ع) نزدیک پیامبر رفت.

پیامبر فرمود: علی جان سرت را پایین بیاور می خواهم سخنی با تو بگویم. حتما سخن مهمّی است که پیامبر می خواهد به حضرت علی(ع) بگوید. سخنانی بین رسول خدا و حضرت علی(ع) ردّ و بدل می شود.

من خیلی دلم می خواهد بدانم این سخنان چیست و پیامبر در این لحظات آخر چه مطلبی را به حضرت علی(ع) می گوید.

مثل این که پیامبر مژده ای به حضرت علی(ع) داد که او این قدر خوشحال شده است.

سخن پیامبر تمام می شود و لبخند بر چهره مولایت می نشیند.

آیا اجازه می دهی من نزدیک بروم و از حضرت علی(ع) سؤال کنم که پیامبر به او چه فرمود؟

ای مولای مهربان، من نویسنده ای هستم که زیبایی های شما را برای شیعیانتان می نویسم، آیا می شود به من بگویید که پیامبر در این لحظات حسّاس به شما چه فرمود که این قدر شاد شدید؟!

پیامبر به من فرمود: «آیا این آیه قرآن را خوانده ای که خداوند می فرماید: کسانی که به خدا ایمان آوردند و کارهای نیک انجام داده اند، بهترین مردمان

ص: 46

هستند».(1)

من گفتم: آری، ای رسول خدا!

پیامبر فرمود: «منظور خداوند از بهترین مردمان، تو و شیعیان تو می باشد که در روز قیامت در حالی که صورت های شما از نور می درخشد محشور می شوید و از آب حوض کوثر سیراب می شوید».

پیامبر فرمود: «ای علی! آیا این آیه قرآن را خوانده ای که خداوند می فرماید: کسانی که کافر شدند در آتش جهنّم قرار خواهند گرفت و آنان بدترین مردمان هستند».(2)

من گفتم: آری، ای رسول خدا!

پیامبر فرمود: «منظور خدا از بدترین مردمان که در آتش خواهند سوخت، دشمنان تو می باشند که در روز قیامت با چهره های سیاه در حالی که تشنه هستند به آتش عذاب گرفتار خواهند شد».(3)

دوست من!

بیا از خداوند بخواهیم که ما را شیعه واقعی مولایمان قرار دهد، به راستی که آنان در روز قیامت، هیچ اندوه و ترسی نخواهند داشت و آن روز برای آنها، روز سرور و شادمانی خواهد بود.

ص: 47


1- 22. . «عن جابر بن عبد اللّه، قال: قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم فی مرضه الذی قُبض فیه لفاطمة علیهاالسلام: یا بُنیّة، بأبی أنتِ وأُمّی، أرسلی إلی بعلک فادعیه لی، فقالت للحسن علیه السلام: انطلق إلی أبیک فقل له: إنّ جدّی یدعوک. فانطلق إلیه الحسن فدعاه، فأقبل أمیر المؤنین حتّی دخل علی رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم...: یا علیّ، ادن منّی، فدنا منه، ثمّ قال: فادخل أُذنک فی فمی، ففعل، فقال: یا أخی، ألم تسمع قول اللّه فی کتابه: «إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»؟ قال: بلی یا رسول للّه...»: تفسیر فرات ص 586، بحار الأنوار ج 65 ص 54.
2- 23. . عن الرضا7 فی حدیثٍ: «یولد لک غلام وجاریة إن شاء اللّه، فسمّ الغلام محمّد والجاریة فاطمة علی برکة اللّه...»: عیون أخبار الرضا ج 1 ص 236، مدینة المعاجز ج 7 ص 83 ، بحار الأنوار ج 49 ص 39.
3- 24. . «... عن فاطمة بنت علی بن موسی الرضا علیه السلام، عن فاطمة وزینب وأُمّ کلثوم بنات موسی بن جعفر علیهماالسلام، عن فاطمة بنت جعفر بن محمّد علیهماالسلام، عن فاطمة بنت محمّد بن علیّ علیهماالسلام، عن فاطمة بنت علیّ بن الحسین علیهماالسلام عن فاطمة وسکینة ابنتا الحسین بن علیّ علیهماالسلام، عن أُمّ کلثوم بنت علیّ علیه السلام، عن فاطمة بنت رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم، قالت: سمعت رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم یقول: لمّا أُسری بی إلی السماء، دخلت الجنّة، فإذا أنا بقصرٍ من درّة بیضاء مجوّفة، وعلیها باب مکلّل بالدرّ والیاقوت، وعلی الباب ستر، فرفعت رأسی فإذا مکتوب علی الباب: لا إله إلاّ اللّه محمّد رسول اللّه علیّ ولیّ القوم، وإذا مکتوب علی الستر بخ بخ، من مثل شیعة علیّ؟ فدخلته فإذا أنا بقصرٍ من عقیقٍ أحمر مجوّف، وعلیه باب من فضّة مکلّل بالزبرجد الأخضر، وإذا علی الباب ستر، فرفعت رأسی فإذا مکتوب علی الباب: محمّد رسول اللّه، علیّ وصیّ المصطفی، وإذا علی الستر مکتوب: بشّر شیعة علیّ بطیب المولد، فدخلته فإذا أنا بقصرٍ من زمرّد أخضر مجوّف، لم أرَ أحسن منه، وعلیه باب من یاقوتة حمراء مکلّلة باللؤؤ وعلی الباب ستر، فرفعت رأسی فإذا مکتوب علی الستر: شیعة علیّ هم الفائزون، فقلت: حبیبی جبرئیل، لمن هذا؟ فقال: یا محمّد، لابن عمّک ووصیّک علیّ بن أبی طالب علیه السلام، یُحشر الناس کلّهم یوم القیامة حفاة عراة، إلاّ شیعة علیّ، ویُدعی الناس بأسماء أُمّهاتهم، ما خلا شیعة علیّ علیه السلام، فإنّهم یُدعون بأسماء آبائهم، فقلت: حبیبی جبرئیل وکیف ذاک؟ قال: لأنّهم أحبّوا علیّاً فطاب مولدهم»: بحار الأنوار ج 65 ص 76.

سه قصر عجیب و غریب در بهشت !

شما اسم دخترت را چه گذاشته ای؟

رومینا، مهسا، مهیا. می خواستی اسم دخترت قدیمی نباشد. امّا فکر نکردی که برای دخترت اسمی آسمانی انتخاب کنی. نام «فاطمه» نامی آسمانی و الهی است.

امامان ما همواره دستور داده اند تا نام آنها را بر روی کودکان خود بگذاریم.23

وقتی تاریخ را مطالعه می کنی، می بینی که خود آنها نیز نام یکی از دخترانشان را فاطمه گذاشته اند.

امروز می خواهم شما را با شش فاطمه آشنا کنم. فاطمه دختر امام رضا(ع)، فاطمه دختر امام کاظم(ع)، فاطمه دختر امام صادق(ع)، فاطمه دختر امام باقر(ع)، فاطمه دختر امام سجاد(ع)، فاطمه دختر امام حسین(ع)!

این شش فاطمه، حدیثی را نسل در نسل برای من و تو نقل کرده اند.

این حدیث را فاطمه از فاطمه از فاطمه از فاطمه از فاطمه از فاطمه شنیده

ص: 48

است.

آخرین فاطمه، دختر امام حسین(ع) است که این حدیث را از عمّه خود امّ کلثوم شنیده است.

امّ کلثوم دختر فاطمه زهرا(س) این حدیث را از مادر بزرگوار خویش شنیده است.

آری، روزی حضرت فاطمه(س) در حضور پدرش، رسول خدا نشسته بود که سخن از سفر آسمانی (معراج) به میان می آید.

به راستی پدر در شب معراج در آسمان ها چه دیدید و چه شنیدید؟

پیامبر برای دخترش شروع به سخن می کند:

شب معراج از هفت آسمان و عرش گذر کردم و به بهشت رسیدم!

در بهشت قصری با شکوه دیدم که تمامش از دُرهای سفید ساخته شده بود.

پرده ای جلو در این قصر آویخته شده بود. جمله ای که روی پرده نوشته بود توجّه مرا به سوی خود جلب کرد: «خوشا به حال شیعه علی! چه کسی در مقام و منزلت مانند شیعه علی است».

من داخل این قصر شدم و به قصر دیگر رسیدم که از عقیق سرخ بود. درب این قصر از سنگ های قیمتی سبز رنگ بود و بر درب آن پرده ای آویخته شده بود.

چون آن پرده را کنار زدم دیدم بر روی آن در چنین نوشته شده است: «شیعه علی را به پاک بودن تولّدش بشارت بدهید».

قصری دیگر رسیدم که از زمرد سبز بود که مثل و مانند نداشت و

ص: 49

درب آن با یاقوت بهشتی زینت شده بود، پرده ای بر در آن آویزان بود و بر روی آن نوشته شده بود: «شیعه علی سعادتمند هستند».

اینجا بود که به جبرئیل رو کردم و سؤال کردم: «این قصرهای زیبا از آن چه کسی می باشند؟».

جبرئیل در پاسخ چنین گفت: «ای محمّد! این قصرها برای علی است. و در روز قیامت، همه مردم برهنه محشور می شوند مگر شیعیان علی».

سخن پیامبر به پایان می رسد.

دوست من! این کرامتی است که خداوند به شیعیان علی(ع) داده است. آری، روز قیامت روزی است که همه مردم در ذلّت خواهند بود مگر شیعیان واقعی حضرت علی(ع)!(1)

ص: 50


1- 26. . روی أنّه «ما تسقط قطرة مطر ولا ثلجة، إلاّ ومعه ملک یوصلها حیث أُمر»:المحتضر ص 205.

من برای شیعه تو دعا کردم !

یک روز پیامبر اسلام حضرت علی(ع) را صدا زد و فرمود: ای علی! خدا، روحِ امّت مرا تا روز قیامت به من نشان داد و من کوچک و بزرگ آنها را دیدم. آن لحظه ای که روح امّت خویش را مشاهده می کردم، شیعیان تو را شناختم و برای آنها دعا کردم و برای آنها طلب رحمت کردم».

اینجا بود که لبخند شادی بر صورت حضرت علی(ع) نقش بست. او از این که پیامبر این قدر با شیعه او مهربان است خیلی خوشحال شد.

دوست من! تو باید خدا را بسیار شکر کنی که عشق و محبّت مولا علی(ع) را در قلبت قرار داده است.

خدا را شاکر باش و از او بخواه که همواره شیعه واقعی آن حضرت باشی.

باور کن آن روز که پیامبر روح تو را دید تو را شناخت و دانست که شیعه حضرت علی(ع) خواهی بود، از این رو برای تو دعا کرد!

نمی دانم تاکنون اثر آن دعای پیامبر مهربانی را در وجود خودت احساس کرده ای؟!

ص: 51

نمی دانم تاکنون به مدینه رفته ای یا نه؟

به هر حال امیدوارم خدا به زودی این سفر را نصیب کند.

وقتی که وارد حرم رسول خدا شدی و رو به روی ضریح قرار گرفتی چنین بگو: ای رسول خدا! آن روز که من در گِل بودم، تو برای من دعاکردی و استغفار نمودی. اکنون که تو را شناختم و به دیدارت آمدم بار دیگر برایم دعا کن و به من مهربانی کن که من عشق حضرت علی(ع) را در سینه دارم.

دوست من! اکنون ادامه سخن رسول خدا خطاب به حضرت علی(ع) را برایت نقل می کنم: «ای علی! وقتی روز قیامت فرا برسد، تو و شیعیانت از قبر بیرون می آیید در حالی که چهره های شما مانند ماه شب چهارده می درخشد.

غم و غصّه ها از دل شما برداشته شده و سختی ها از شما دور است. همه مردم همه در ترس و اضطراب هستند امّا شما در امن و امان هستید».(1)

پیامبر می داند که روز قیامت، روزِ اضطراب بزرگی است، آتش جهنّم زبانه می کشد و ستمکاران را می ترساند.

در آن روز هیچ نعمتی مانند امنیّت نیست و برای همین خداوند آن را به شیعیان علی7 عنایت می کند.

ص: 52


1- 27. . عن أبی عبد اللّه علیه السلام أنّه سُئل: «الملائکة أکثر، أم بنو آدم؟ فقال: والذی نفسی بیده، لملائکة اللّه فی السماوات أکثر من عدد التراب فی الأرض، وما فی السماء موضع قدم إلاّ وفیه ملک یسبّحه ویقدّسه، ولا فی الأرض شجرة ولا مدر إلاّ وفیها ملک موکّل بها یأتی اللّه کلّ یوم بعملها، واللّه أعلم بها، وما منهم أحد إلاّ ویتقرّب کلّ یوم إلی اللّه بولایتنا أهل البیت، ویستغفر لمحبّینا، ویلعن أعداءنا، ویسأل اللّه عزّ وجلّ أن یرسل علیهم العذاب إرسالاً...»: تفسیر القمّی ج 2 ص 255، تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 511، بحار الأنوار ج 24 ص 210.

کاری که همه فرشتگان انجام می دهند !

آیا از تعداد فرشتگان الهی خبر دارید؟ آیا می دانید تعداد آنها بی شمار است؟

نقل شده است که هر قطره باران و برفی که بر روی زمین می بارد همراه آن فرشته ای است که باید آن را به جایی که ببارد برساند.(1)

حالا اگر بتوانی قطرات باران را حساب کنی، خواهی توانست تعداد فرشتگانی که فقط مأمور باران هستند بشماری.

تازه هیچ کس نمی داند که در هفت آسمان و عرش خدا چقدر فرشته مشغول عبادت هستند.

جالب است که یکی از اصحاب امام صادق(ع) از آن حضرت در مورد تعداد فرشتگان سؤال کرد.

آن حضرت در جواب فرمود: «تعداد فرشتگان آسمان ها زیادتر از تعداد ریگ های زمین است! در هر جای آسمان ها که قدم بنهی، فرشته ای مشغول عبادت خداوند می باشد».

دوست من! فکر می کنم که خیلی به جا است اگر بگویم که تعداد فرشتگان

ص: 53


1- 28. . الإمام الصادق علیه السلام، عن آبائه علیهم السلام، قال: «قال رسول اللّه 6 علی منبره: یا علیّ، إنّ اللّه عزّ وجلّ وهب لک حبّ المساکین والمستضعفین فی الأرض، فرضیت بهم إخواناً ورضوا بک إماماً، فطوبی لمن أحبّک وصدق علیک، وویل لمن أبغضک وکذب علیک. یا علیّ، أنت العلم لهذه الأُمّة، من أحبّک فاز، ومن أبغضک هلک. یا علیّ، أنا المدینة وأنت بابها... یا علیّ، أنا المدینة وأنت بابها... یا علیّ، محبّوک جیران اللّه فی دار الفردوس، لا یأسفون علی ما فاتهم من الدنیا. یا علیّ، أنا ولیّ لمن والیت، وأنا عدوّ لمن عادیت. یا علیّ، من أحبّک فقد أحبّنی، ومن أبغضک فقد أبغضنی... ولولا مَن فی الأرض منکم لما أنزَلَتْ السماء قطرها... یا علیّ، أنّ الملائکة والخزّان یشتاقون إلیکم، وأنّ حملة العرش والملائکة المقرّبین لیخصّونکم بالدعاء، ویسألون اللّه لمحبّیکم، ویفرحون لمن قدم علیهم منکم... یا علیّ، أقرئهم منّی السلام، من رآنی منهم ومن لم یرنی، وأعلمهم أنّهم إخوانی الذین أشتاق إلیهم... وأخبرهم أنّ اللّه عزّ وجلّ راضٍ عنهم، وأنّه یباهی ملائکته، وینظر إلیهم فی کلّ جمعة برحمته، ویأمر الملائکة أن تستغفر لهم...»: الأمالی للصدوق ص 655، بشارة المصطفی ص 277، بحار الأنوار ج 65 ص 45؛ وقد ورد فی أحادیث کثیره أنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم قال: «أنا مدینه العلم وعلیّ بابها»: المستدرک ج 3 ص 126، مجمع الزوائد ج 9 ص 114، المعجم الکبیر ج 11 ص 55، شرح نهج البلاغة ج 7 ص 219، الجامع الصغیر ج 1 ص 415، کنز العمّال ج 13 ص 148، الکامل لابن عدی ج 2 ص 341، تاریخ بغداد ج 3 ص 181، تاریخ دمشق ج 9 ص 20، أُسد الغابة ج 4 ص 22، تهذیب الکمال ج 18 ص 77، میزان الاعتدال ج 2 ص 110.

بی شمار است و فقط خداوند تعداد آنها را می داند.

امّا به راستی فرشتگان در آسمان ها و زمین چه می کنند؟ در جواب باید گفت هر کدام از آنها مأموریّت خاصّی دارند، برای مثال با هر انسانی دو فرشته هستند که اعمال خوب و بد او را ثبت می کنند.

بعضی از آنها مأمور رساندن روزی بندگان خدا هستند و هر کدام از فرشتگان، مأموریّت ویژه ای دارند که آن را بدون کم و زیاد انجام می دهند.

پس هر یک از فرشته ها کار خاصّی را انجام می دهند امّا سؤالی که از شما دارم این است، کدام کار است که همه فرشتگان آن را انجام می دهند؟

آیا مایل هستی جواب را از زبان امام صادق(ع) بشنوی؟

آن حضرت فرمودند: «همه فرشتگان هر روز با محبّت به ما به خدا تقرّب می جویند و برای دوستانمان دعا می کنند و از خدا می خواهند تا گناهان آنها را ببخشاید و از دشمنان ما بیزاری می جویند!».(1)

آیا حالا دیگر باور کرده ای، این عشقی که در سینه داری آسمانی ترین عشق است و به خاطر این عشق هر روز فرشتگان زیادی برای تو دعا می کنند؟!

ص: 54


1- 29. . علیّ علیه السلام قال: «شکوت إلی رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم حسد من یحسدنی، فقال: یا علیّ، أما ترضی أن تکون أوّل أربعة یدخلون الجنّة، أنا وأنت وذرارینا خلف ظهورنا، وشیعتنا عن أیماننا وشمائلنا»:الخصال ص 254، بحار الأنوار ج 39 ص 218.

به پای منبر خورشید برویم !

آیا تا به حال پای سخنرانی پیامبر بوده ای؟ آیا دوست داری آن چه را رسول خدا در یکی از سخنرانی های خود بیان می کند، بشنوی؟

پس بیا با هم به مدینه برویم، به مسجد پیامبر!

جمعیّت، داخل مسجد موج می زند و تعداد زیادی پای منبر رسول خدا نشسته اند. من و تو هم باید در میان این جمعیّت انبوه، جایی برای نشستن پیدا کنیم. سکوت همه جا را فرا گرفته است.

همه آماده اند تا سخنان پیامبر را بشنوند. اگر اجازه بدهی، من هم قلم و کاغذم رابردارم و این سخنرانی پیامبر را برای آیندگان ثبت کنم.

بسم اللّه الرحمن الرحیم

حمد و ستایش مخصوص خداوند متعال است، خداوندی که مثل و مانند ندارد.

خوشا به حال کسی که علی را دوست بدارد و وای به حال کسی که او

ص: 55

را دشمن بدارد.

ای علی! من شهر علم هستم و تو دروازه آن، هر کس که بخواهد وارد شهر علم شود باید از دروازه آن وارد شود.

ای علی! دوستان تو در بهشت فردوس منزل خواهند نمود. هر کس تو را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر کس تو را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.

به شیعیان خود بشارت بده که خداوند از آنها راضی است چون به امامت تو راضی شدند!

تو و شیعیانت کنار حوض کوثر خواهید بود و از آن سیراب خواهید شد و در آن روز در کمال آرامش خواهید بود در حالی که همه مردم در ترس و اضطراب خواهند بود!

فرشتگان مشتاق تو و شیعیان تو هستند و برای شما دعا می کنند و مشتاق دیدار شما هستند!

پرونده اعمال شیعیان تو هر هفته به من عرضه می شود و من به اعمال خوب آنها شاد می شوم و چون در پرونده آنها گناهی ببینم برای آنها استغفار می کنم.

از تو می خواهم، سلام مرا به شیعیانت برسانی، آنها که مرا دیده اند و آنها که مرا نمی بینند.

به آنها بگو که همه برادران من هستند و من مشتاق دیدار آنها

ص: 56

هستم.

به شیعیان خبر بده که خداوند به آنها افتخار می کند و هر روز جمعه به ایشان نظر رحمت خاصّی می نماید و به فرشتگان دستور می دهد تا برای آنها استغفار کنند.

از شیعیانت بخواه که از گناه و معصیت دوری کنند و گرد نافرمانی خدا نگردند.

در اینجا سخن پیامبر به پیایان می رسد.

به راستی که این سخنرانی رسول خدا یکی از خاطره انگیزترین سخنرانی های آن حضرت می باشد و ما باید خیلی خدا را شکر کنیم که توفیق پیدا کردیم و این سخنان زیبا را شنیدیم.

آری، پیامبر برای مردم حجّت را تمام کرد و بسیاری از فضایل حضرت علی(ع) را بیان کرد.

دیگر هیچ کس نمی تواند بگوید که من از فضایل حضرت علی(ع) خبر نداشتم.(1)

ص: 57


1- 30. . أمیر المؤمنین علیه السلام: «یخرج أهل ولایتنا یوم القیامة من قبورهم مشرقة وجوههم، مستورة عوراتهم، آمنة روعاتهم، قد فُرِّجت عنهم الشدائد، وسُهِّلت لهم الموارد، یخاف الناس ولا یخافون، ویحزن الناس ولا یحزنون، وقد أُعطوا الأمن والإیمان، وانقطعت عنهم الأحزان، حتّی یحملوا علی نوقٍ بیض لها أجنحة، علیهم نعال من ذهب شرکها النور، حتّی یقعدون فی ظلّ عرش الرحمان...»: قرب الإسناد ص 102، بحار الأنوار ج 65 ص 15.

شیعیان ما در کجا خواهند بود ؟

حسد ریشه بسیاری از گناهان بزرگ است، اگر بخواهیم از دید تاریخ نگاه کنیم، می بینیم که شیطان هم به خاطر حسد به آدم سجده نکرد.

او هزاران سال خدا را عبادت نمود و در آسمان ها چقدر نماز خوانده بود!

او نمی توانست ببیند که حضرت آدم(ع) خلق شود و بدون آن که عبادت های زیادی انجام دهد به یک باره آن قدر مقام پیدا کند که باید همه فرشتگان و حتّی خود او بر آدم سجده کنند.

حسد بود که او را وادار کرد از دستور خدا سر باز زند و برای همیشه مورد لعن و نفرین خداوند قرار گیرد.

شما می دانید که پیامبر همواره فضایل حضرت علی(ع) را برای مردم بیان می کردند و به آنها گوشزد می کردند که اگر خواهان سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت هستید دل در گرو مهر حضرت علی(ع) بندید و دنباله رو ایشان باشید.

ص: 58

ولی ما می بینیم که عدّه ای از مردم به این توصیه پیامبر گوش فرا ندادند و حاضر نشدند در مسیر صحیح حرکت نمایند.

آنها ولایت حضرت علی(ع) را قبول نکردند و برای همین بود که در میان مسلمانان اختلاف ایجاد نمودند.

آری، آنها نمی توانستند ببینند، حضرت علی(ع) که همه خوبی ها را در خود جمع کرده است به مقام امامت بعد از رسول خدا هم می رسد.

تاریخ نشان می دهد، در زمان رسول خدا، حسودانی بودند که مولای ما را با زخم زبان اذیّت و آزار می کردند.

آنها به حضرت علی(ع) می گفتند: اگر پیامبر در مورد تو این قدر مهربانی می کند برای این است که تو داماد او هستی! کاش ما هم داماد پیامبر بودیم.

این سخنان، دل مولای ما را به درد می آورد ولی صبر می کرد. نمی دانم که امروز حسودان چه سخنی به حضرت علی(ع) گفتند که صبر او تمام شد و برای همین به نزد پیامبر آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! من از دست حسودان به شما شکایت می کنم.

پیامبر نگاهی به حضرت علی(ع) کرد و فرمود: علی جان! فردای قیامت، اوّلین افرادی که وارد بهشت می شوند من و تو و فرزندان تو خواهیم بود و دوستان تو نیز همراه ما وارد بهشت خواهند شد.(1)

آری، پیامبر در واقع می خواست این نکته را برای حضرت علی(ع) بیان

ص: 59


1- 31. . الإمام الصادق علیه السلام: «شیعتنا جزء منّا، خُلقوا من فضل طینتنا، یسوؤم ما یسوؤا، ویسرّهم ما یسرّنا، فإذا أرادنا أحد فلیقصدهم، فإنّهم الذی یوصل منه إلینا»: الأمالی للطوسی ص 299، بحار الأنوار ج 64 ص 24.

کند که بگذار حسودان هر چه می خواهند، بگویند. خداوند به تو و شیعیان تو این لطف را کرده است که بهشت را مخصوص شما آفریده است.

اینجا بود که دل حضرت علی(ع) آرام شد، زیرا چشم حسودان، آن روز کور خواهد شد که ببینند، دوستان و شیعیان او نیز با چه احترامی وارد بهشت می شوند.

ص: 60

نکته های دوازده گانه

1. روز قیامت که همه جا آفتاب سوزان باشد شیعیان واقعی در سایه عرش خدا قرار خواهند داشت و از آفتاب سوزان در امان خواهند بود.(1)

2 . امام صادق(ع) در سخنی فرمودند: «شیعیان ما جزیی از وجود ما هستند و برای همین در شادی ما شاد و در غم ما غمناک می شوند، هر کس بخواهد به ما نیکی کند به شیعیان ما نیکی کند، چرا که نیکی کردن به شیعه ما به خود ما می رسد».(2)

3 . هر کس محبّت حضرت علی(ع) به دل داشته باشد، خداوند عبادت های او را قبول می کند و دعای او را مستجاب می نماید و هر کس دشمنی او به دل داشته باشد، روز قیامت محشور می شود در حالی که از رحمت خدا ناامید است.(3)

4 . در روز قیامت که مردم برهنه محشور می شوند شیعیان در حالی به صحرای قیامت می آیند که لباس هایی از نور بر تن دارند و چهره هایشان نورافشانی می کند.(4)

5 . هنگامی که شیعیان می خواهند از روی پل صراط عبور کنند یکی از

ص: 61


1- 32. . عن ابن عمر قال: «قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: من أحبّ علیّاً قبل اللّه عنه صلاته وصیامه وقیامه واستجاب دعاءه، ألا ومن أحبّ علیّاً أعطاه اللّه بکلّ عرق فی بدنه مدینة فی الجنّة، ألا ومن أحبّ آل محمّد أمن من الحساب والمیزان والصراط، ألا ومن مات علی حبّ آل محمّد فأنا کفیله بالجنّة مع الأنبیاء، ألا ومن أبغض آل محمّد جاء یوم القیامة مکتوباً بین عینیه: آیس من رحمة اللّه»: کشف الغمّة ج 1 ص 102، بحار الأنوار ج 65 ص 40.
2- 33. . قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «یبعث اللّه عباداً یوم القیامة تهلّل وجوههم نوراً، علیهم ثیاب من نور، فوق منابر من نور، بأیدیهم قضبان من نور، عن یمین العرش وعن یساره، بمنزلة الأنبیاء ولیسوا بأنبیاء، وبمنزلة الشهداء ولیسوا بشهداء. فقام رجل فقال: یا رسول اللّه، أنا منهم؟ فقال: لا، فقام آخر فقال: یا رسول اللّه أنا منهم؟ فقال: لا، فقال: مَن هم یا رسول اللّه؟ قال: فوضع یده علی منکب علیّ علیه السلام فقال: هذا وشیعته...»: قرب الاسناد ص 102، بحار الأنوار ج 65 ص 15.
3- 34. . عن أمیر المؤمنین علیه السلام: «إذا حمل أهل ولایتنا علی الصراط یوم القیامة، نادی منادٍ: یا نار اخمدی! فتقول النار: عجّلوا جوزونی، فقد أطفأ نورکم لهبی»: قرب الإسناد ص 102، بحار الأنوار ج 65 ص 16.
4- 35. . أمیر المؤمنین علیه السلام:... «یا حبّذا حسن صنع اللّه إلیکم، تخرج شیعتنا یوم القیامة من قبورهم مشرقة ألوانهم ووجوههم، قد أُعطوا الأمان، لا خوف علیهم ولا هم یحزنون، واللّه أشدّ حبّاً لشیعتنا منّا لهم»: بشارة المصطفی ص 36، بحار الأنوار ج 65 ص 44.

فرشتگان صدا می زند: «ای آتش جهنّم! خاموش شو!» آنگاه به اذن خداوند، شعله آتش فروکش می کند.

امّا جهنم یک سخنی با شیعیان دارد. آیا می دانید به شیعیان چه می گوید؟

«عجله کنید که نور شما شعله های مرا خاموش کرد! عجله کنید!».(1)

6 . همه ما می دانیم که دوازده امام(ع) به شیعیان خود بسیار علاقه داشته، به آنها محبّت زیادی دارند امّا این محبّت هر چه قدر زیاد باشد به اندازه محبّت خداوند نیست.

حضرت علی(ع) به قنبر فرمودند: «علاقه و محبّت خدا به شیعیان ما بیش از علاقه ای است که ما به شیعیانمان داریم».(2)

7 . شهادت آرزوی همه انسان های خوب است امّا این نکته را باید مورد توجّه قرار دهیم که اگر کسی شیعه واقعی باشد و به وظایف خود عمل کند، آن لحظه که مرگ او فرا برسد، خداوند برای او ثواب شهید می نویسد!(3)

8. آنها که محبّت امیر مؤمنان(ع) را به دل داشته و در راه محبّت آن حضرت اهل صدق و راستی باشند، منزلشان در بهشت جاودان در کنار خانه حضرت علی(ع) خواهد بود.

به راستی، چه سعادتی از این بالاتر که انسان در بهشت همسایه حضرت علی(ع) باشد!(4)

9 . هنگامی که مردم در حسابرسی باشند و ترس، وحشت و تشنگی بر آنها غلبه کرده باشد، خداوند شیعیان را به مهمانی بزرگی دعوت می کند و برای آنها سفره پذیرایی آماده می سازد و آنان در ناز و نعمت خواهند بود، حال آنکه مردم از گرسنگی و تشنگی بی تاب شده اند.(5)

10 . روز قیامت موقعی که قرار می شود، درِ بهشت باز شود و بندگان خوب

ص: 62


1- 36. . الإمام الصادق علیه السلام: «إنّ المیّت منکم علی هذا الأمر شهید، بمنزلة الضارب بسیفه فی سبیل اللّه...»: المحاسن ج 1 ص 164، بحار الأنوار ج 65 ص 68؛ أمیر المؤمنین علیه السلام: «المیّت من شیعتنا صدّیق شهید»: تحف العقول ص 124، الخصال ص 636.
2- 37. . رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم لعلیّ علیه السلام: «یا علیّ، إنّ اللّه قد زیّنک بزینة لم یزیّن العباد بزینةٍ أحبّ إلی اللّه منها، زیّنک بالزهد فی الدنیا، وجعلک لا ترزأ منها شیئاً، ولا ترزأ منک شیئاً، ووهب لک حبّ المساکین، فجعلک ترضی بهم أتباعاً ویرضون بک إماماً، فطوبی لمن أحبّک وصدق فیک، وویل لمن أبغضک وکذب علیک، فأمّا من أحبّک وصدق فیک فأُولئک جیرانک فی دارک...»: شرح الأخبار ج 1 ص 151، الأمالی للطوسی ص 181، بحار الأنوار ج 39 ص 298.
3- 38. . أمیر المؤمنین علیه السلام: «یخرج أهل ولایتنا یوم القیامة من قبورهم مشرقة وجوههم مستورة عوراتهم، آمنة روعاتهم، قد فُرِّجت عنهم الشدائد، وسُهِّلت لهم الموارد، یخاف الناس ولا یخافون، ویحزن الناس ولا یحزنون، وقد أُعطوا الأمن والإیمان، وانقطعت عنهم الأحزان، حتّی یحملوا علی نوق بیض لها أجنحة، علیهم نعال من ذهب شرکها النور، حتّی یقعدون فی ظلّ عرش الرحمان...»: قرب الإسناد ص 102، بحار الأنوار ج 65 ص 15.
4- 39. . «...إنّ شیعة علیّ والأئمّة من ولده هم الفائزون الآمنون یوم القیامة. ثمّ قال: ما ترون لو أنّ رجلاً خرج یدعو الناس إلی ضلالة، من کان أقرب الناس منه؟ قالوا: شیعته وأنصاره، قال: فلو أنّ رجلاً خرج یدعو الناس إلی هدی، من کان أقرب الناس منه؟ قالوا: شیعته وأنصاره، قال: فکذلک علیّ بن أبی طالب علیه السلام بیده لواء الحمد یوم القیامة، أقرب الناس منه شیعته وأنصاره»: الأمالی للصدوق ص 589، روضة الواعظین ص 297، بحار الأنوار ج 22 ص 92.
5- 40. . الإمام الصادق علیه السلام: «ما أحسن صنع اللّه إلیهم، لولا أن تُفتنوا ویشمت بکم عدوّکم، ویُعظِّم الناس ذلک، لسلّمت علیکم الملائکة قُبُلاً...»:المحاسن ج 1 ص 182،الکافی ج 8 ص 214، بحار الأنوار ج 65 ص 66.

خدا وارد بهشت شوند، خداوند پرچمی را به دست حضرت علی(ع) می دهد که نام آن «لواء الحمد: پرچم ستایش» می باشد، هر کس که در گرد این پرچم قرار گیرد، می تواند به سلامت از پل صراط عبور کند.

در آن روز شیعیان و دوستان حضرت علی(ع)، همگی گرداگرد این پرچم جمع می شوند و به سلامت از پل صراط عبور می کنند.39

11 . اگر شیعیان دچار غرور نمی شدند، فرشتگان هر روز به آنان سلام می کردند و صدای آنها را می شنیدند.

آری، شیعه آن قدر مقام دارد که فرشتگان آرزو دارند به آنان سلام

کرده و جواب بشنوند.40

12 . رسول خدا در سخن خود وعده می دهد که جایگاه شیعیان، بهشت خواهد بود، به شرط آنکه شیعه اعمال و کردار امامان خویش را انجام دهد و آنها را الگو و سرمشق خود قرار دهد و از انجام کارهای ناپسند جلوگیری کند و همواره به محاسبه اعمال و کردار خود بپردازد.(1)

به هر حال، ما همواره باید از گناه دوری کنیم، چرا که بعضی از گناهان می توانند عشق و محبّت به اهل بیت(ع) را در وجود ما کم رنگ کنند. برای همین شیعه باید از آلوده شدن به گناه پرهیز کند و تلاش نماید تا اعمال و کردار او به گونه ای باشد که مورد رضایت امامان معصوم(ع) قرار گیرد.

ص: 63


1- 41. . رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «أنا الشجرة، وفاطمة فرعها، وعلیّ لقاحها، والحسن والحسین ثمرها، وأغصان الشجرة ذاهبة علی ساقها، فأیّ رجل تعلّق بغصنٍ من أغصانها أدخله اللّه الجنّة برحمته. قیل: یا رسول اللّه، قد عرفنا الشجرة وفرعها، فمن أغصانها؟ قال: عترتی، فما من عبدٍ أحبّنا أهل البیت، وعمل بأعمالنا وحاسب نفسه قبل أن یُحاسب، إلاّ أدخله اللّه عزّ وجلّ الجنّة»:الأمالی ص 611، بحار الأنوار ج 65 ص 68.

ص: 64

پی نوشت

(1) . عن معاویة بن وهب قال: «کنت جالساً عند جعفر بن محمّد علیهماالسلام إذ جاء شیخ قد انحنی من الکبر، فقال: السلام علیک ورحمة اللّه، فقال له أبو عبد اللّه: وعلیک السلام ورحمة اللّه یا شیخ! ادنِ منّی، فدنا منه وقبّل یده وبکی، فقال له أبو عبد اللّه علیه السلام: وما یبکیک یا شیخ؟ قال له: یا ابن رسول اللّه أنا مقیم علی رجاء منکم منذ نحو من مئة سنة، أقول هذه السنة وهذا الشهر وهذا الیوم، ولا أراه فیکم، فتلومنی أن أبکی؟ قال: فبکی أبو عبد اللّه علیه السلام ثمّ قال: یا شیخ، إن أخّرت منیّتک کنت معنا، وإن عجّلت کنت یوم القیامة مع ثقل رسول اللّه صلّی اللّه علیه وآله، فقال الشیخ: ما أبالی ما فاتنی بعد هذا یا ابن رسول اللّه، فقال له أبو عبد اللّه علیه السلام: یا شیخ، إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه وآله قال: إنّی تارک فیکم الثقلین ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا: کتاب اللّه المنزل، وعترتی أهل بیتی، نجیء وأنت معنا یوم القیامة...»: کفایة الأثر ص 265، الأمالی للطوسی ص 161، بحار الأنوار ج 36 ص 408، جامع أحادیث الشیعة ج 12 ص 558.

(2) . «وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقًا» النساء: 69.

(3) . «جاء رجل من الأنصار إلی النبیّ صلی الله علیه و آله وسلم فقال: یا رسول اللّه، ما أستطیع فراقک، وأنّی لأدخل منزلی فأذکرک فأترک صنیعتی وأقبل حتّی أنظر إلیک حبّاً لک، فذکرت إذا کان یوم القیامة وأدخلت الجنّة، فرفعت فی أعلی علّیّین، فکیف لی بک یا نبیّ اللّه؟ فنزل «وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقًا»، فدعا النبیّ الرجل فقرأها علیه وبشّره بذلک»:الأمالی للطوسی ص 621، بحار الأنوار ج 8 ص 188، میزان الحکمة ج 5 ص 3311.

(4) . عن عامر الجهنی قال: «دخل رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم المسجد ونحن جلوس، وفینا أبو بکر وعمر وعثمان، وعلیّ علیه السلام ناحیة، فجاء النبیّ صلی الله علیه و آله وسلم فجلس إلی جانب علیّ علیه السلام فجعل ینظر یمیناً وشمالاً ثمّ قال: إنّ عن یمین العرش وعن یسار العرش لرجالاً علی منابرٍ من نور تتلألأ وجوههم نوراً. قال: فقام أبو بکر فقال: بأبی أنت وأُمّی یا رسول اللّه، أنا منهم؟ قال له: اجلس. ثمّ قام إلیه عمر فقال له مثل ذلک، فقال له: اجلس. فلمّا رأی ابن مسعود ما قال

ص: 65

لهما النبیّ صلی الله علیه و آله وسلم، قام حتّی استوی قائماً علی قدمیه، ثمّ قال: بأبی أنت وأُمّی یا رسول اللّه، صفهم لنا نعرفهم بصفتهم، قال: فضرب یده علی منکب علیّ علیه السلام ثمّ قال: هذا وشیعته هم الفائزون»: فضائل الشیعة ص 11، بحار الأنوار ج 7 ص 178.

(5) . «قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: إذا کان یوم القیامة، یؤی بأقوامٍ علی منابرٍ من نور تتلألأ وجوههم کالقمر لیلة البدر، یغبطهم الأوّلون والآخرون. ثمّ سکت، ثمّ أعاد الکلام ثلاثاً، فقال عمر بن الخطّاب: بأبی أنت وأُمّی، هم الشهداء؟ قال: هم الشهداء ولیس هم الشهداء الذین تظنّون، قال: هم الأنبیاء؟ قال: هم الأنبیاء ولیس هم الأنبیاء الذین تظنّون، قال: هم الأوصیاء؟ قال: هم الأوصیاء ولیس هم الأوصیاء الذین تظنّون، قال: فمن السماء أم من أهل الأرض؟ قال: هم من أهل الأرض، قال: فأخبرنی من هم؟ قال: فأومأ بیده إلی علیّ علیه السلام فقال: هذا وشیعته، ما یبغضه من قریش إلاّ سفاحی، ولا من الأنصار إلاّ یهودی، ولا من العرب إلاّ دعی، ولا من سائر الناس إلاّ شقیّ، یا عمر، کذب من زعم أنّه یحبّنی ویبغض علیّاً»: فضائل الشیعة ص 29، مشکاة الأنوار ص 175، بحار الأنوار ج 65 ص 68، غایة المرام ج 4 ص 266؛ قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «یأتی یوم القیامة قوم علیهم ثیاب من نور، علی وجوههم نور، یُعرفون بآثار السجود، یتخطّون صفّاً بعد صفّ، حتّی یصیروا بین یدی ربّ العالمین، یغبطهم النبیّون والملائکة والشهداء والصالحون. ثمّ قال: أُولئک شیعتنا وعلیّ إمامهم»: فضائل الشیعة ص 30، بحار الأنوار ج 7 ص 180.

(6) . عن سدیر الصیرفی قال: «دخلت علیه وعنده أبو بصیر ومیسر وعدّة من جلسائه، فلمّا أن أخذت مجلسی، أقبل علیَّ بوجهه وقال: یا سدیر، أما أنّ ولیّنا لیعبد اللّه قائماً وقاعداً ونائماً وحیّاً ومیّتاً. قال: قلت: جُعلت فداک، أمّا عبادته قائماً وقاعداً وحیّاً، فقد عرفنا، فکیف یعبد اللّه نائماً ومیّتاً؟ قال: إنّ ولیّنا لیضع رأسه فیرقد، فإذا کان وقت الصلاة وکّل به ملکین خلقاً من الأرض لم یصعدا إلی السماء، ولم یریا ملکوتهما، فیصلّیان عنده حتّی ینتبه، فیکتب اللّه ثواب صلاتهما له، والرکعة من صلاتهما تعدل ألف صلاة من صلاة الآدمیّین، وأنّ ولیّنا لیقبضه اللّه إلیه فیصعد ملکاه إلی السماء فیقولان: یا ربّنا عبدک فلان بن فلان انقطع واستوفی أجله، ولأنت أعلم منّا بذلک، فائذن لنا نعبدک فی آفاق سمائک وأطراف أرضک، قال: فیوحی اللّه إلیهما أنّ فی سمائی لمن یعبدنی ومالی فی عبادته من حاجة، بل هو أحوج إلیها، وأنّ فی أرضی لمن یعبدنی ومالی فی عبادته من حاجة، وما خلقت خلقاً أحوج إلیَّ منه، فاهبطا إلی قبر ولیّی. فیقولان: یا ربّنا، مَن هذا یسعد بحبّک إیّاه؟ قال: فیوحی اللّه إلیهما: ذلک من أخذ میثاقه بمحمّد عبدی ووصیّه وذرّیتهما بالولایة، اهبطا إلی قبر ولیّی فلان بن فلان، فصلّیا عنده إلی أن أبعثه فی القیامة. قال: فیهبط الملکان فیصلّیان عند القبر إلی أن یبعثه اللّه، فیکتب ثواب

ص: 66

صلاتهما له، والرکعة من صلاتهما تعدل ألف صلاة من صلاة الآدمیین. قال سدیر: جُعلت فداک یا ابن رسول اللّه، فإذا ولیّکم نائماً ومیّتاً أعبد منه حیّاً وقائماً! قال: فقال: هیهات یا سدیر، إنّ ولیّنا لیؤن علی اللّه عزّ وجلّ یوم القیامة فیجیز أمانه»: فضائل الشیعة ص 28، بحار الأنوار ج 5 ص 328.

(7) . الإمام الصادق علیه السلام: «...ثمّ زاده أربعین نوعاً من أنواع النور، لا یشبه شیء منه ذلک النور الأوّل ، وزاده فی محمله حلقاً وسلاسل ، ثمّ عرج به إلی السماء الثانیة ، فلمّا قرب من باب السماء تنافرت الملائکة إلی أطراف السماء وخرّت سجداً وقالت: سبّوح قدّوس ربّ الملائکة والروح ، ما أشبه هذا النور بنور ربّنا؟ ! فقال جبرئیل: أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، فاجتمعت الملائکة ، وفُتحت أبواب السماء ، وقالت: یا جبرئیل مَن هذا معک؟ فقال: هذا محمّد ، قالوا: وقد بُعث؟ قال: نعم .قال رسول اللّه: فخرجوا إلیَّ شبه المعانیق، فسلّموا علیَّ ، وقالوا: اقرأ أخاک السلام، فقلت: هل تعرفونه؟ قالوا: نعم ، وکیف لا نعرفه وقد أخذ اللّه میثاقک ومیثاقه ومیثاق شیعته إلی یوم القیامة علینا؟ وأنّا لنتصفّح وجوه شیعته فی کلّ یوم خمساً. یعنون فی وقت کلّ صلاة»: الکافی ج 3 ص 483، علل الشرائع ج 2 ص 312، حلیة الأبرار ج 1 ص 422، غایة المرام ج 6 ص 326.

(8) . «ثمّ زادنی ربّی عزّ وجلّ أربعین نوعاً من أنواع النور، لا تشبه الأنوار الأول ، وزادنی حلقاً وسلاسل ، ثمّ عرج بی إلی السماء الثالثة، فنفرت الملائکة إلی أطراف السماء وخرّت سجداً ، وقالت: سبّوح قدّوس ، ربّ الملائکة والروح ، ما هذا النور الذی یشبه نور ربّنا؟ فقال جبرئیل: أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه. فاجتمعت الملائکة ، وفُتحت أبواب السماء وقالت: مرحباً بالأوّل ، ومرحبا بالآخر ، ومرحبا بالحاشر ، ومرحبا بالناشر، محمّد خاتم النبیّین ، وعلیّ خیر الوصیّین . فقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: سلّموا علیَّ ، وسألونی عن علیّ أخی ، فقلت: هو فی الأرض خلیفتی، أوَ تعرفونه؟ فقالوا: نعم ، کیف لا نعرفه وقد نحجّ البیت المعمور فی کلّ سنة مرّة ، وعلیه رقّ أبیض فیه اسم محمّد وعلیّ والحسن والحسین والأئمّة وشیعتهم إلی یوم القیامة؟...»: الکافی ج 3 ص 483، علل الشرائع ج 2 ص 312، حلیة الأبرار ج 1 ص 422، غایة المرام ج 6 ص 326.

(9) . الإمام الباقر علیه السلام: «إذا کان یوم القیامة، جمع اللّه الناس من صعیدٍ واحد من الأوّلین والآخرین عراة حفاة، فیقفون علی طریق المحشر، حتّی یعرقوا عرقاً شدیداً، وتشتدّ أنفاسهم فیمکثون بذلک مقدار خمسین عاماً، قال: فقال أبو جعفر علیه السلام: فثمّ قول اللّه تعالی «فَلاَ تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْسًا»، قال: ثمّ ینادی منادٍ من تلقاء العرش: أین النبیّ الأُمّی؟ قال: فیقول الناس: قد أسمعت فسمّ باسمه، قال: فینادی: أین نبیّ الرحمة محمّد بن عبد اللّه الأُمّی؟ قال: فیقدم رسول اللّه أمام الناس کلّهم حتّی ینتهی إلی الحوض، طوله ما بین أبلة إلی صنعاء، فیقف علیه ثمّ ینادی

ص: 67

بصاحبکم، فیتقدّم أمام الناس فیقف معه، ثمّ یؤن للناس ویمرّون. قال أبو جعفر علیه السلام: فبین وارد یومئذٍ وبین مصروف عنه من محبّینا، فإذا رأی رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم ذلک بکا وقال: یا ربّ شیعة علیّ، أراهم قد صرفوا تلقاء أصحاب النار ومنعوا عن الحوض، قال: فیقول له الملک: إنّ اللّه یقول لک: قد وهبتهم لک یا محمّد وصفحت لک عن ذنوبهم، وألحقتهم بک وبمن کانوا یقولون، وجعلتهم فی زمرتک وأوردتهم علی حوضک، فقال أبو جعفر علیه السلام: فکم من باکٍ یومئذٍ وباکیة ینادی: یا محمّداه! إذا رأوا ذلک قال: فلا یبقی أحد یومئذٍ کان محبّنا ویتولاّنا ویتبرّأ من عدوّنا ویبغضهم إلاّ کان فی حیزنا وورد حوضنا»: الأمالی للمفید ص 290، الأمالی للطوسی ص 67، تفسیر فرات ص 259، بشارة المصطفی ص 20، کشف الغمّة ج 1 ص 135، بحار الأنوار ج 8 ص 17.

(10) . الإمام الصادق صلی الله علیه و آله وسلم: «إنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم قال لعلیّ علیه السلام: یا علیّ، إنّ اللّه وهب لک حبّ المساکین والفقراء فی الأرض، فرضیت بهم إخواناً ورضوا بک إماماً، فطوبی لمن أحبّک، وویل لمن أبغضک. یا علیّ، أهل مودّتک کلّ أوّاب حفیظ، وکلّ ذی طمرین، لو أقسم علی اللّه لأبرّه. یا علیّ، أحبّاؤ کلّ محتقر عند الخلق عظیم عند الحقّ. یا علیّ محبّوک فی الفردوس الأعلی جیران اللّه، لا یأسفون علی ما فاتهم من الدنیا. یا علیّ إخوانک ذبل الشفاه، تعرف الرهبانیة فی وجوههم، یفرحون فی ثلاث مواطن: عند الموت وأنا شاهدهم، وعند المسألة فی قبورهم وأنت هناک تلقّنهم، وعند العرض الأکبر إذا دُعی کلّ أُناس بإمامهم. یا علیّ، بشّر إخوانک أنّ اللّه قد رضی عنهم. یا علیّ أنت أمیر المؤنین، وقائد الغرّ المحجّلین، وأنت وشیعتک الصافّون المسبّحون، ولولا أنت وشیعتک ما قام للّه دین، ولولا من فی الأرض منکم ما نزل من السماء قطر. یا علیّ، لک فی الجنّة کنز وأنت ذو قرنیها، وشیعتک حزب اللّه، وحزب اللّه هم الغالبون. یا علیّ، أنت وشیعتک القائمون بالقسط، وأنت علی الحوض تسقون من أحبّکم، وتمنعون من أخلّ بفضلکم، وأنتم الآمنون یوم الفزع الأکبر. یا علیّ: أنت وشیعتک تظلّلون فی الموقف، وتنعمون فی الجنان. یا علیّ، إنّ الجنّة مشتاقة إلیک وإلی شیعتک، وإنّ ملائکة العرش المقرّبین یفرحون بقدومهم والملائکة تستغفر لهم. یا علیّ: شیعتک الذین یخافون اللّه فی السرّ والعلانیة. یا علیّ، شیعتک الذین یتنافسون من الدرجات، ویلقون اللّه ولا حساب علیهم...»: تفسیر فرات ص 266، بحار الأنوارج 65 ص 65، مشارق أنوار الیقین ص 68.

(11) . أبو بصیر مشترک بین یحیی بن القاسم أبو بصیر الأسدی ولیث بن البختری، وکلاهما ثقتان، راجع: اختیار معرفة الرجال ص 136، رجال النجاشی الرقم 1187 ص 441، رجال الطوسی الرقم 1650 149، 4792 ص 321، رجال ابن داوود ص 392، خلاصة الأقوال ص 234، نقد الرجال ج 2 ص 255، جامع الرواة ج2 ص

ص: 68

369؛ وقال السیّد الخوئی فی معجم رجال الحدیث ج 22 ص 52: «فالأمر یتردّد بین یحیی بن القاسم ولیث بن البختری المرادی، فلا أثر للتردّد، وأمّا غیرهما فلیس معروف بهذه الکنیة، بل لم یوجد مورد یُطلق فیه أبو بصیر ویُراد به غیر هذین».

(12) . عن محمّد بن سلیمان، عن أبیه، قال: «کنت عند أبی عبد اللّه علیه السلام، إذ دخل علیه أبو بصیر وقد خَفَره النفس، فلمّا أخذ مجلسه قال له أبو عبد اللّه علیه السلام: یا أبا محمّد، ما هذا النفس العالی؟ فقال: جُعلت فداک یا ابن رسول اللّه، کبرت سنّی ودقّ عظمی واقترب أجلی، مع أنّنی لست أدری ما أرد علیه من أمر آخرتی؟ فقال أبو عبد اللّه علیه السلام: یا أبا محمّد، وإنّک لتقول هذا؟ قال: جُعلت فداک فکیف لا أقول؟ فقال: یا أبا محمّد، أما عملت أنّ اللّه تعالی یکرم الشباب منکم ویستحیی من الکهول؟ قال: قلت: جُعلت فداک، فکیف یکرم الشباب ویستحیی من الکهول؟ فقال: یکرم الشباب أن یعذّبهم، ویستحیی من الکهول أن یحاسبهم. قال: قلت: جُعلت فداک، هذا لنا خاصّة أم لأهل التوحید؟ قال: فقال: لا واللّه إلاّ لکم خاصّة دون العالم... افترق الناس کلّ فرقة، وتشعّبوا کلّ شعبة، فانشعبتم مع بیت نبیّکم صلی الله علیه و آله وسلم، وذهبتم حیث ذهبوا، واخترتم من اختار اللّه لکم، وأردتم من أراد اللّه، فأبشروا ثمّ أبشروا، فأنتم واللّه المرحومون، المتقبّل من محسنکم، والمتجاوز عن مسیئکم، من لم یأت اللّه عزّ وجلّ بما أنتم علیه یوم القیامة لم یتقبّل منه حسنة، ولم یتجاوز له عن سیّئة، یا أبا محمّد، فهل سررتک؟ قال: قلت: جُعلت فداک زدنی. قال: فقال: یا أبا محمّد، إنّ للّه عزّ وجلّ ملائکة یسقطون الذنوب عن ظهور شیعتنا، کما یسقط الریح الورق فی أوان سقوطه...»: الکافی ج 8 ص 33، فضائل الشیعة ص 20، الاختصاص ص 104، بحار الأنوار ج 7 ص 179، جامع أحادیث الشیعة ج 1 ص 457.

(13) . «کان قوم من خواصّ الصادق علیه السلام جلوساً بحضرته فی لیلةٍ مقمرة مصحیة، فقالوا: یا ابن رسول اللّه، ما أحسن أدیم هذه السماء، وأنور هذه النجوم والکواکب؟ فقال الصادق علیه السلام: إنّکم لتقولون هذا وإنّ المدبرات الأربعة جبرئیل ومیکائیل وإسرافیل وملک الموت علیهم السلام ینظرون إلی الأرض فیرونکم وإخوانکم فی أقطار الأرض، ونورکم إلی السماوات وإلیهم أحسن من نور هذه الکواکب، وإنّهم لیقولون کما تقولون: ما أحسن أنوار هؤاء المؤنین»: عیون أخبار الرضا 7 ج 1 ص 5، تفسیر نور الثقلین ج 5 ص 498، بحار الأنوار ج 65 ص 18.

(14) . سوره نمل، آیه 89 .

(15) . «لا خیر فی قراءة لیس فیها تدبّر»: الکافی ج 1 ص 36، معانی الأخبار ص 226، تحف العقول ص 204، وسائل الشیعة ج 6 ص 173،مستدرک الوسائل ج 4 ص 241؛ «لا خیر فی قراءة لا تدبّر فیها»: سنن الدارمی ج 1 ص

ص: 69

89 ، کنز العمّال ج 10 ص 181، فیض القدیر ج 1 ص 576، تفسیر القرطبی ج 14 ص 344، الدرّ المنثور ج 5 ص 332، تاریخ دمشق ج 42 ص 511.

(16) . «عن أصبغ بن نباته، عن علیّ علیه السلام فی قوله تعالی: «وَ هُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ ءَامِنُونَ»، قال: فقال لی علیّ: بلی یا أصبغ، ما سألنی أحد عن هذه الآیة، ولقد سألت النبیّ صلی الله علیه و آله وسلم کما سألتنی فقال لی: سألت جبرئیل علیه السلام عنها فقال: یا محمّد، إذا کان یوم القیامة حشرک اللّه وأهل بیتک ومن یتولاّک وشیعتک، حتّی یقفوا بین یدی اللّه تعالی فیستر اللّه عوراتهم، ویؤّنهم من الفزع الأکبر؛ لحبّهم لک وأهل بیتک، ولعلیّ بن أبی طالب علیه السلام. یا علیّ شیعتک واللّه آمنون فرحون، یشفعون فیشفّعون. ثمّ قرأ: «فَلاَ أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لاَ یَتَسَآءَلُونَ» »: تفسیر فرات ص 65، بحار الأنوار ج 7 ص 241.

(17) . «عن سلمان الفارسی: کنت ذات یوم جالساً عند رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم، إذ أقبل علیّ بن أبی طالب علیه السلام فقال له: یا علیّ، ألا أبشّرک؟ قال: بلی یا رسول اللّه، قال: هذا حبیبی جبرئیل یخبرنی عن اللّه جلّ جلاله أنّه قد أعطی محبّک وشیعتک سبع خصال: الرفق عند الموت، والأُنس عند الوحشة، والنور عند الظلمة، والأمن عند الفزع، والقسط عند المیزان، والجواز علی الصراط، ودخول الجنّة قبل سائر الناس من الأُمم بثمانین عاماً»: الخصال ص 403، الأمالی ص 416، بشارة المصطفی ص 98، ورواه الشیخ الصدوق أیضا مع اختلافٍ یسیر فی الخصال ص 414؛ قال العلاّمة المجلسی: «والقسط عند المیزان إمّا بمعنی العدل، فاختصاصه بالشیعة لأنّ غیرهم یدخلون النار بغیر حساب، أو بمعنی النصیب؛ لأنّ لکلّ منهم نصیباً من الرحمة بحسب حاله وأعماله»: بحار الأنوار ج 65 ص 11.

(18) . «سیّدی، لو أنّ عذابی ممّا یزید فی ملکک لسألتک الصبر علیه، غیر أنّی أعلم أنّه لا یزید فی ملکک طاعة المطیعین، ولا ینقص منه معصیة العاصین»: الأمالی للصدوق ص 288، روضة الواعظین ص 198، فضل الکوفة ومساجدها ص 58، المزار لابن المشهدی ص 147، بحار الأنوار ج 91 ص 90.

(19) . الإمام الصادق علیه السلام: «...إنّ أحدکم لیخرج وما فی صحیفته حسنة فیملأها اللّه له حسنات قبل أن ینصرف؛ وذلک أنّه یمرّ بالمجلس وهم یشتموننا، فیقال: اسکتوا هذا من الفلانیة، فإذا مضی عنهم شتموه فینا»: الأمالی للطوسی ص 674، بحار الأنوار ج 65 ص 75.

ص: 70

(20) . سوره بینّه، آیه 7 .

(21) . سوره بینّه، آیه 6 .

(22) . «عن جابر بن عبد اللّه، قال: قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم فی مرضه الذی قُبض فیه لفاطمة علیهاالسلام: یا بُنیّة، بأبی أنتِ وأُمّی، أرسلی إلی بعلک فادعیه لی، فقالت للحسن علیه السلام: انطلق إلی أبیک فقل له: إنّ جدّی یدعوک. فانطلق إلیه الحسن فدعاه، فأقبل أمیر المؤنین حتّی دخل علی رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم...: یا علیّ، ادن منّی، فدنا منه، ثمّ قال: فادخل أُذنک فی فمی، ففعل، فقال: یا أخی، ألم تسمع قول اللّه فی کتابه: «إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»؟ قال: بلی یا رسول للّه...»: تفسیر فرات ص 586، بحار الأنوار ج 65 ص 54.

(23) . عن الرضا7 فی حدیثٍ: «یولد لک غلام وجاریة إن شاء اللّه، فسمّ الغلام محمّد والجاریة فاطمة علی برکة اللّه...»: عیون أخبار الرضا ج 1 ص 236، مدینة المعاجز ج 7 ص 83 ، بحار الأنوار ج 49 ص 39.

(24) . «... عن فاطمة بنت علی بن موسی الرضا علیه السلام، عن فاطمة وزینب وأُمّ کلثوم بنات موسی بن جعفر علیهماالسلام، عن فاطمة بنت جعفر بن محمّد علیهماالسلام، عن فاطمة بنت محمّد بن علیّ علیهماالسلام، عن فاطمة بنت علیّ بن الحسین علیهماالسلام عن فاطمة وسکینة ابنتا الحسین بن علیّ علیهماالسلام، عن أُمّ کلثوم بنت علیّ علیه السلام، عن فاطمة بنت رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم، قالت: سمعت رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم یقول: لمّا أُسری بی إلی السماء، دخلت الجنّة، فإذا أنا بقصرٍ من درّة بیضاء مجوّفة، وعلیها باب مکلّل بالدرّ والیاقوت، وعلی الباب ستر، فرفعت رأسی فإذا مکتوب علی الباب: لا إله إلاّ اللّه محمّد رسول اللّه علیّ ولیّ القوم، وإذا مکتوب علی الستر بخ بخ، من مثل شیعة علیّ؟ فدخلته فإذا أنا بقصرٍ من عقیقٍ أحمر مجوّف، وعلیه باب من فضّة مکلّل بالزبرجد الأخضر، وإذا علی الباب ستر، فرفعت رأسی فإذا مکتوب علی الباب: محمّد رسول اللّه، علیّ وصیّ المصطفی، وإذا علی الستر مکتوب: بشّر شیعة علیّ بطیب المولد، فدخلته فإذا أنا بقصرٍ من زمرّد أخضر مجوّف، لم أرَ أحسن منه، وعلیه باب من یاقوتة حمراء مکلّلة باللؤؤ وعلی الباب ستر، فرفعت رأسی فإذا مکتوب علی الستر: شیعة علیّ هم الفائزون، فقلت: حبیبی جبرئیل، لمن هذا؟ فقال: یا محمّد، لابن عمّک ووصیّک علیّ بن أبی طالب علیه السلام، یُحشر الناس کلّهم یوم القیامة حفاة عراة، إلاّ شیعة علیّ، ویُدعی الناس بأسماء أُمّهاتهم، ما خلا شیعة علیّ علیه السلام، فإنّهم یُدعون بأسماء آبائهم، فقلت: حبیبی جبرئیل وکیف ذاک؟ قال: لأنّهم أحبّوا علیّاً فطاب مولدهم»: بحار الأنوار ج 65 ص 76.

(25) . قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «یا علیّ، لقد مُثِّلت لی أُمّتی فی الطین حتّی رأیت صغیرهم وکبیرهم أرواحاً قبل أن تُخلق الأجساد، وإنّی مررت بک وبشیعتک فاستغفرت لکم. فقال علیّ علیه السلام: یا نبیّ اللّه زدنی فیهم، قال: نعم یا علیّ، تخرج أنت وشیعتک من قبورکم ووجوهکم کالقمر لیلة البدر، وقد خرجت عنکم الشدائد، وذهبت عنکم

ص: 71

الأحزان، تستظلّون تحت العرش، یخاف الناس ولا تخافون، ویحزن الناس ولا تحزنون، وتوضع لکم مائدة والناس فی الحساب...»: بصائر الدرجات ص 104، مختصر بصائر الدرجات ص 165، بحار الأنوار ج 7 ص 180.

(26) . روی أنّه «ما تسقط قطرة مطر ولا ثلجة، إلاّ ومعه ملک یوصلها حیث أُمر»:المحتضر ص 205.

(27) . عن أبی عبد اللّه علیه السلام أنّه سُئل: «الملائکة أکثر، أم بنو آدم؟ فقال: والذی نفسی بیده، لملائکة اللّه فی السماوات أکثر من عدد التراب فی الأرض، وما فی السماء موضع قدم إلاّ وفیه ملک یسبّحه ویقدّسه، ولا فی الأرض شجرة ولا مدر إلاّ وفیها ملک موکّل بها یأتی اللّه کلّ یوم بعملها، واللّه أعلم بها، وما منهم أحد إلاّ ویتقرّب کلّ یوم إلی اللّه بولایتنا أهل البیت، ویستغفر لمحبّینا، ویلعن أعداءنا، ویسأل اللّه عزّ وجلّ أن یرسل علیهم العذاب إرسالاً...»: تفسیر القمّی ج 2 ص 255، تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 511، بحار الأنوار ج 24 ص 210.

(28) . الإمام الصادق علیه السلام، عن آبائه علیهم السلام، قال: «قال رسول اللّه 6 علی منبره: یا علیّ، إنّ اللّه عزّ وجلّ وهب لک حبّ المساکین والمستضعفین فی الأرض، فرضیت بهم إخواناً ورضوا بک إماماً، فطوبی لمن أحبّک وصدق علیک، وویل لمن أبغضک وکذب علیک. یا علیّ، أنت العلم لهذه الأُمّة، من أحبّک فاز، ومن أبغضک هلک. یا علیّ، أنا المدینة وأنت بابها... یا علیّ، أنا المدینة وأنت بابها... یا علیّ، محبّوک جیران اللّه فی دار الفردوس، لا یأسفون علی ما فاتهم من الدنیا. یا علیّ، أنا ولیّ لمن والیت، وأنا عدوّ لمن عادیت. یا علیّ، من أحبّک فقد أحبّنی، ومن أبغضک فقد أبغضنی... ولولا مَن فی الأرض منکم لما أنزَلَتْ السماء قطرها... یا علیّ، أنّ الملائکة والخزّان یشتاقون إلیکم، وأنّ حملة العرش والملائکة المقرّبین لیخصّونکم بالدعاء، ویسألون اللّه لمحبّیکم، ویفرحون لمن قدم علیهم منکم... یا علیّ، أقرئهم منّی السلام، من رآنی منهم ومن لم یرنی، وأعلمهم أنّهم إخوانی الذین أشتاق إلیهم... وأخبرهم أنّ اللّه عزّ وجلّ راضٍ عنهم، وأنّه یباهی ملائکته، وینظر إلیهم فی کلّ جمعة برحمته، ویأمر الملائکة أن تستغفر لهم...»: الأمالی للصدوق ص 655، بشارة المصطفی ص 277، بحار الأنوار ج 65 ص 45؛ وقد ورد فی أحادیث کثیره أنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم قال: «أنا مدینه العلم وعلیّ بابها»: المستدرک ج 3 ص 126، مجمع الزوائد ج 9 ص 114، المعجم الکبیر ج 11 ص 55، شرح نهج البلاغة ج 7 ص 219، الجامع الصغیر ج 1 ص 415، کنز العمّال ج 13 ص 148، الکامل لابن عدی ج 2 ص 341، تاریخ بغداد ج 3 ص 181، تاریخ دمشق ج 9 ص 20، أُسد الغابة ج 4 ص 22، تهذیب الکمال ج 18 ص 77، میزان الاعتدال ج 2 ص 110.

(29) . علیّ علیه السلام قال: «شکوت إلی رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم حسد من یحسدنی، فقال: یا علیّ، أما ترضی أن تکون أوّل أربعة یدخلون الجنّة، أنا وأنت وذرارینا خلف ظهورنا، وشیعتنا عن أیماننا وشمائلنا»:الخصال ص 254، بحار

ص: 72

الأنوار ج 39 ص 218.

(30) . أمیر المؤمنین علیه السلام: «یخرج أهل ولایتنا یوم القیامة من قبورهم مشرقة وجوههم، مستورة عوراتهم، آمنة روعاتهم، قد فُرِّجت عنهم الشدائد، وسُهِّلت لهم الموارد، یخاف الناس ولا یخافون، ویحزن الناس ولا یحزنون، وقد أُعطوا الأمن والإیمان، وانقطعت عنهم الأحزان، حتّی یحملوا علی نوقٍ بیض لها أجنحة، علیهم نعال من ذهب شرکها النور، حتّی یقعدون فی ظلّ عرش الرحمان...»: قرب الإسناد ص 102، بحار الأنوار ج 65 ص 15.

(31) . الإمام الصادق علیه السلام: «شیعتنا جزء منّا، خُلقوا من فضل طینتنا، یسوؤم ما یسوؤا، ویسرّهم ما یسرّنا، فإذا أرادنا أحد فلیقصدهم، فإنّهم الذی یوصل منه إلینا»: الأمالی للطوسی ص 299، بحار الأنوار ج 64 ص 24.

(32) . عن ابن عمر قال: «قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: من أحبّ علیّاً قبل اللّه عنه صلاته وصیامه وقیامه واستجاب دعاءه، ألا ومن أحبّ علیّاً أعطاه اللّه بکلّ عرق فی بدنه مدینة فی الجنّة، ألا ومن أحبّ آل محمّد أمن من الحساب والمیزان والصراط، ألا ومن مات علی حبّ آل محمّد فأنا کفیله بالجنّة مع الأنبیاء، ألا ومن أبغض آل محمّد جاء یوم القیامة مکتوباً بین عینیه: آیس من رحمة اللّه»: کشف الغمّة ج 1 ص 102، بحار الأنوار ج 65 ص 40.

(33) . قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «یبعث اللّه عباداً یوم القیامة تهلّل وجوههم نوراً، علیهم ثیاب من نور، فوق منابر من نور، بأیدیهم قضبان من نور، عن یمین العرش وعن یساره، بمنزلة الأنبیاء ولیسوا بأنبیاء، وبمنزلة الشهداء ولیسوا بشهداء. فقام رجل فقال: یا رسول اللّه، أنا منهم؟ فقال: لا، فقام آخر فقال: یا رسول اللّه أنا منهم؟ فقال: لا، فقال: مَن هم یا رسول اللّه؟ قال: فوضع یده علی منکب علیّ علیه السلام فقال: هذا وشیعته...»: قرب الاسناد ص 102، بحار الأنوار ج 65 ص 15.

(34) . عن أمیر المؤمنین علیه السلام: «إذا حمل أهل ولایتنا علی الصراط یوم القیامة، نادی منادٍ: یا نار اخمدی! فتقول النار: عجّلوا جوزونی، فقد أطفأ نورکم لهبی»: قرب الإسناد ص 102، بحار الأنوار ج 65 ص 16.

(35) . أمیر المؤمنین علیه السلام:... «یا حبّذا حسن صنع اللّه إلیکم، تخرج شیعتنا یوم القیامة من قبورهم مشرقة ألوانهم ووجوههم، قد أُعطوا الأمان، لا خوف علیهم ولا هم یحزنون، واللّه أشدّ حبّاً لشیعتنا منّا لهم»: بشارة المصطفی ص 36، بحار الأنوار ج 65 ص 44.

(36) . الإمام الصادق علیه السلام: «إنّ المیّت منکم علی هذا الأمر شهید، بمنزلة الضارب بسیفه فی سبیل اللّه...»: المحاسن ج 1 ص 164، بحار الأنوار ج 65 ص 68؛ أمیر المؤمنین علیه السلام: «المیّت من شیعتنا صدّیق شهید»: تحف العقول ص 124، الخصال ص 636.

ص: 73

(37) . رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم لعلیّ علیه السلام: «یا علیّ، إنّ اللّه قد زیّنک بزینة لم یزیّن العباد بزینةٍ أحبّ إلی اللّه منها، زیّنک بالزهد فی الدنیا، وجعلک لا ترزأ منها شیئاً، ولا ترزأ منک شیئاً، ووهب لک حبّ المساکین، فجعلک ترضی بهم أتباعاً ویرضون بک إماماً، فطوبی لمن أحبّک وصدق فیک، وویل لمن أبغضک وکذب علیک، فأمّا من أحبّک وصدق فیک فأُولئک جیرانک فی دارک...»: شرح الأخبار ج 1 ص 151، الأمالی للطوسی ص 181، بحار الأنوار ج 39 ص 298.

(38) . أمیر المؤمنین علیه السلام: «یخرج أهل ولایتنا یوم القیامة من قبورهم مشرقة وجوههم مستورة عوراتهم، آمنة روعاتهم، قد فُرِّجت عنهم الشدائد، وسُهِّلت لهم الموارد، یخاف الناس ولا یخافون، ویحزن الناس ولا یحزنون، وقد أُعطوا الأمن والإیمان، وانقطعت عنهم الأحزان، حتّی یحملوا علی نوق بیض لها أجنحة، علیهم نعال من ذهب شرکها النور، حتّی یقعدون فی ظلّ عرش الرحمان...»: قرب الإسناد ص 102، بحار الأنوار ج 65 ص 15.

(39) . «...إنّ شیعة علیّ والأئمّة من ولده هم الفائزون الآمنون یوم القیامة. ثمّ قال: ما ترون لو أنّ رجلاً خرج یدعو الناس إلی ضلالة، من کان أقرب الناس منه؟ قالوا: شیعته وأنصاره، قال: فلو أنّ رجلاً خرج یدعو الناس إلی هدی، من کان أقرب الناس منه؟ قالوا: شیعته وأنصاره، قال: فکذلک علیّ بن أبی طالب علیه السلام بیده لواء الحمد یوم القیامة، أقرب الناس منه شیعته وأنصاره»: الأمالی للصدوق ص 589، روضة الواعظین ص 297، بحار الأنوار ج 22 ص 92.

(40) . الإمام الصادق علیه السلام: «ما أحسن صنع اللّه إلیهم، لولا أن تُفتنوا ویشمت بکم عدوّکم، ویُعظِّم الناس ذلک، لسلّمت علیکم الملائکة قُبُلاً...»:المحاسن ج 1 ص 182،الکافی ج 8 ص 214، بحار الأنوار ج 65 ص 66.

(41) . رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «أنا الشجرة، وفاطمة فرعها، وعلیّ لقاحها، والحسن والحسین ثمرها، وأغصان الشجرة ذاهبة علی ساقها، فأیّ رجل تعلّق بغصنٍ من أغصانها أدخله اللّه الجنّة برحمته. قیل: یا رسول اللّه، قد عرفنا الشجرة وفرعها، فمن أغصانها؟ قال: عترتی، فما من عبدٍ أحبّنا أهل البیت، وعمل بأعمالنا وحاسب نفسه قبل أن یُحاسب، إلاّ أدخله اللّه عزّ وجلّ الجنّة»:الأمالی ص 611، بحار الأنوار ج 65 ص 68.

ص: 74

منابع

1 . الاحتجاج علی أهل اللجاج ، أبو منصور أحمد بن علی بن أبی طالب الطبرسی (ت 620 ه )، تحقیق: إبراهیم البهادری ومحمّد هادی به، طهران : دار الأسوة ، الطبعة الأولی ، 1413 ه .

2 . اختیار معرفة الرجال (رجال الکشّی) ، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسی (ت 460 ه ) ، تحقیق : السیّد مهدی الرجائی ، قمّ : مؤسّسة آل البیت ، الطبعة الاُولی ، 1404 ه .

3 . أُسد الغابة فی معرفة الصحابة ، أبو الحسن عزّ الدین علیّ بن أبی الکرم محمّد بن محمّد بن عبد الکریم الشیبانی المعروف بابن الأثیر الجزری (ت 630 ه ) ، تحقیق : علی محمّد معوّض ، وعادل أحمد ، بیروت : دارالکتب العلمیة ، الطبعة الأولی ، 1415 ه .

4 . الأمالی، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسی (ت 460 ه ) ، تحقیق : مؤسّسة البعثة ، قمّ : دارالثقافة ، الطبعة الأولی ، 1414 ه .

5 . الأمالی ، أبو عبد اللّه محمّد بن النعمان العُکبَری البغدادی المعروف بالشیخ المفید (ت 413 ه ) ، بیروت : دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة الثانیة ، 1414 ه .

6 . الأمالی ، محمّد بن علی بن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (ت 381 ه ) ، تحقیق : مؤسّسة البعثة ، قمّ : مؤسّسة البعثة ، الطبعة الأولی ، 1417 ه .

7 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار علیهم السلام ، محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسی (ت 1110 ه ) ، تحقیق : دار إحیاء التراث ، بیروت : دار إحیاء التراث ، لطبعة الأولی ، 1412 ه .

8 . بشارة المصطفی لشیعة المرتضی ، أبو جعفر محمّد بن محمّد بن علیّ الطبری (ت 525 ه ) ، النجف الأشرف : المطبعة الحیدریّة ، الطبعة الثانیة ، 1383 ه .

9 . بصائر الدرجات ، أبو جعفر محمّد بن الحسن الصفّار القمّی المعروف بابن فروخ (ت 290 ه ) ، قم : مکتبة آیة اللّه المرعشی ، الطبعة الاُولی ، 1404 ه .

ص: 75

10 . تاریخ بغداد أو مدینة السلام ، أبو بکر أحمد بن علی الخطیب البغدادی (ت 463 ه ) ، تحقیق مصطفی عبد القادر عطاء، بیروت : دار الکتب العلمیة، الطبعة الأولی.

11 . تحف العقول عن آل الرسول ، الحسن بن علی الحرّانی (ابن شعبة) (ت 381 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی ، الطبعة الثانیة، 1404 ه .

12 . تفسیر القرطبیّ (الجامع لأحکام القرآن) ، أبو عبد اللّه محمّد بن أحمد الأنصاریّ القرطبیّ (ت 671 ه ) ، تحقیق : محمّد عبد الرحمن المرعشلی ، بیروت : دار إحیاء التراث العربیّ ، الطبعة الثانیة 1405 ه .

13 . تفسیر القمّی، علی بن إبراهیم القمّی، (ت 329 ه )، تحقیق: السیّد طیّب الموسوی الجزائری، قمّ : منشورات مکتبة الهدی، الطبعة الثالثة، 1404 ه .

14 . تفسیر فرات الکوفی ، أبو القاسم فرات بن إبراهیم بن فرات الکوفی (ق 4 ه ) ، تحقیق : محمّد کاظم المحمودی ، طهران : وزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی ، الطبعة الاُولی ، 1410 ه .

15 . تفسیر فرات الکوفی ، أبو القاسم فرات بن إبراهیم بن فرات الکوفی (ق 4 ه ) ، تحقیق : محمّد کاظم المحمودی ، طهران : وزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی ، الطبعة الاُولی ، 1410 ه .

16 . تفسیر نور الثقلین ، عبد علیّ بن جمعة العروسیّ الحویزیّ (ت 1112 ه ) ، تحقیق: هاشم الرسولیّ المحلاّتیّ ، قمّ : مؤسّسة إسماعیلیان ، الطبعة الرابعة ، 1412 ه .

17 . تهذیب الکمال فی أسماء الرجال ، یونس بن عبد الرحمن المزّیّ (ت 742 ه . ق) ، تحقیق : الدکتور بشّار عوّاد معروف ، بیروت : مؤسّسة الرسالة ، الطبعة الاُولی 1409 ه .

18 . جامع أحادیث الشیعة، السیّد البروجردی (1383ه )، قمّ : المطبعة العلمیة.

19 . جامع الرواة ، محمّد بن علی الغروی الأردبیلی (ت 1101 ه ) ، بیروت : دار الأضواء ، 1403 ه .

20 . الجامع الصغیر فی أحادیث البشیر النذیر ، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی (ت 911 ه ) ، بیروت : دار الفکر ، الطبعة الأولی .

21 . حلیة الأبرار فی أحوال محمّد وآله الأطهار ، هاشم البحرانی ، تحقیق : غلام رضا مولانا البروجردی ، قمّ : مؤسّسة المعارف الإسلامیة ، 1413 ه .

22 . الخصال ، أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قمّ : منشورات جماعة المدرّسین فی الحوزة العلمیه

ص: 76

23 . الدُرّ المنثور فی التفسیر المأثور ، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی (ت 911 ه ) ، بیروت : دارالفکر ، الطبعة الأولی ، 1414 ه .

24 . رجال ابن الغضائری ، أبو الحسن أحمد بن الحسین بن عبید اللّه الغضائری .

25 . رجال ابن داوود ، الحسن بن علی الحلّی (ت 737 ه ) ، تحقیق : محمّد صادق آل بحر العلوم ، قمّ : منشورات الشریف الرضی ، 1392 ه .

26 . رجال البرقی ، أحمد بن محمّد البرقی الکوفی (ت 274 ه ) ، طهران : جامعة طهران ، الطبعة الأولی ، 1342 ش .

27 . رجال الطوسیّ ، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسیّ(ت 460 ه ) ، تحقیق : جواد القیّومیّ ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامیّ ، الطبعة الاُولی 1415 ه .

28 . رجال العلاّمة الحلّی (خلاصة الأقوال) ، حسین بن یوسف الحلّی (العلاّمة) (726 ه ) ، تحقیق : جواد القیومی، قمّ : منشورات الشریف الرضی ، الطبعة الأولی ، 1417 ه .

29 . رجال النجاشیّ (فهرس أسماء مصنّفی الشیعة) ، أبو العبّاس أحمد بن علیّ النجاشیّ (ت 450 ه ) ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرّسین ، الطبعة الخامسة، 1416 ه .

30 . روضة الواعظین ، محمّد بن الحسن بن علی الفتّال النیسابوری (ت 508 ه ) ، تحقیق : محمّد مهدی الخرسان، قمّ : منشورات الشریف الرضی .

31 . سنن الدارمی ، أبو محمّد عبد اللّه بن عبد الرحمن الدارمی (ت 255 ه ) ، تحقیق : مصطفی دیب البغا ، بیروت : دار العلم .

32 . شرح الأخبار فی فضائل الأئمّة الأطهار ، أبو حنیفة القاضی النعمان بن محمّد المصریّ (ت 363 ه ) ، تحقیق : محمّد الحسینی الجلالی ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی ، الطبعة الأولی ، 1412 ه .

33 . شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، (656ه )، تحقیق: محمّد أبو الفضل إبراهیم، مؤسّسة مطبوعاتی إسماعیلیان، قمّ بالأوفسیت عن طبعة دار إحیاء الکتب العربیة.

34 . الصحیفة السجّادیّة ، المنسوب إلی الإمام علی بن الحسین علیه السلام ، تصحیح : علی أنصاریان ، دمشق : المستشاریة الثقافیة للجمهوریّة الإسلامیّة الإیرانیّة ، 1405 ه .

35 . علل الشرائع ، أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق

ص: 77

(ت 381 ه ) ، بیروت : دار إحیاء التراث ، الطبعة الأولی 1408 ه .

36 . غایة المرام وحجّة الخصام فی تعیین الإمام ، هاشم بن إسماعیل البحرانی (ت 1107 ه ) ، تحقیق : السیّد علی عاشور ، بیروت : مؤسّسة التاریخ العربی ، 1422 ه .

37 . فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم ، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (ت 664 ه ) ، قمّ : منشورات الشریف الرضی .

38 . فضائل الشیعة ، أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقیق : مؤسّسة الإمام المهدیّ عج ، قم : مؤسّسة الإمام المهدیّ (عج) ، الطبعة الأولی ، 1410 ه .

39 . فضائل الشیعة ، أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقیق : مؤسّسة الإمام المهدیّ عج ، قم : مؤسّسة الإمام المهدیّ (عج) ، الطبعة الأولی ، 1410 ه .

40 . فضل الکوفة ومساجدها، محمّد بن جعفر المشهدی (ق 6 ه )، تحقیق محمّد سعید الطریحی، بیروت : دار المرتضی.

41 . الفهرست ، محمّد بن الحسن الطوسی (ت 460 ه ) ، تحقیق : جواد القیّومی ، قمّ : مؤسّسة نشر الفقاهة ، الطبعة الأولی، 1417 ه .

42 . فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، محمّد عبد الرؤوف المناوی، تحقیق: أحمد عبد السلام، بیروت : دار الکتب العلمیة، الطبعة الأولی، 1415 ه .

43 . قرب الإسناد، أبو العبّاس عبد اللّه بن جعفر الحمیری القمّی (ت بعد 304 ه ) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، قمّ : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، الطبعة الأولی ، 1413 ه .

44 . الکافی ، أبو جعفر ثقة الإسلام محمّد بن یعقوب بن إسحاق الکلینی الرازی (ت 329 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، طهران : دار الکتب الإسلامیة ، الطبعة الثانیة ، 1389 ه .

45 . الکامل، عبد اللّه بن عدی، (ت 365 ه )، تحقیق: یحیی مختار غزاوی، بیروت : دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة الثالثة ، 1409 ه .

46 . کشف الغمّة، ابن أبی الفتح الأربلی، (ت 693ه )، بیروت : دار الأضواء، الطبعة الثانیة، 1405 ه .

ص: 78

47 . کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمّة الاثنی عشر ، أبو القاسم علیّ بن محمّد بن علیّ الخزّاز القمّی (ق 4 ه ) ، تحقیق: السیّد عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری ، نشر بیدار _ الطبعة الأولی 1401 ه .

48 . کنز العمّال فی سنن الأقوال والأفعال ، علی المتّقی بن حسام الدین الهندی (ت 975 ه ) ، تصحیح : صفوة السقّا ، بیروت : مکتبة التراث الإسلامی ، 1397 ه ، الطبعة الأولی.

49 . مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، نور الدین علیّ بن أبی بکر الهیثمی (ت 807 ه ) ، تحقیق : عبد اللّه محمّد درویش ، بیروت : دار الفکر ، الطبعة الاُولی ، 1412 ه .

50 . المحاسنأبو جعفر أحمد بن محمّد بن خالد البرقی (ت 280 ه ) ، تحقیق : السیّد جلال الحسینی، طهران : دار الکتب الإسلامیة .

51 . المحتضر، حسن بن سلیمان الحلّی، (ق 8 ه )، تحقیق: سیّد علی أشرف، انتشارات المکتبة الحیدریة، الطبعة الأولی، 1424 ه .

52 . مختصر بصائر الدرجات ، حسن بن سلیمان الحلّی (ق 9 ه ) ، قمّ : انتشارات الرسول المصطفی .

53 . مدینة المعاجز، السیّد هاشم البحرانی، (1107 ه )، تحقیق: عزّة اللّه المولائی الهمدانی، قمّ: مؤسّسة المعارف الإسلامیة، الطبعة الأولی، 1413 ه .

54 . المزار ، محمّد مکّی العاملی الجزینی الشهیر بالشهید الأوّل ( ت786 ه ) ، تحقیق ونشر : مدرسة الإمام المهدی _ قمّ الطبعة الأولی ، 1410 ه .

55 . المزار ، محمّد مکّی العاملی الجزینی الشهیر بالشهید الأوّل ( ت786 ه ) ، تحقیق ونشر : مدرسة الإمام المهدی _ قمّ الطبعة الأولی ، 1410 ه .

56 . مستدرک الوسائل، المیرزا النوری، (1320ه )، قمّ : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الأولی، 1408 ه .

57 . المستدرک علی الصحیحین ، أبو عبد اللّه محمّد بن عبد اللّه الحاکم النیسابوری (ت 405 ه )، إشراف: یوسف عبد الرحمن المرعشلی، طبعة مزیدة بفهرس الأحادیث الشریفة.

58 . مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین ، الحافظ رجب البرسیّ (ق 9 ه ) ، قمّ : منشورات الشریف الرضیّ ، الطبعة الاُولی 1415 ه .

59 . مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین ، الحافظ رجب البرسیّ (ق 9 ه ) ، قمّ : منشورات الشریف

ص: 79

الرضیّ ، الطبعة الاُولی 1415 ه .

60 . مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، أبو الفضل علی الطبرسی (ق 7 ه )، تحقیق : مهدی هوشمند، قمّ : دار الحدیث، الطبعة الأولی، 1418 ه .

61 . مصباح المتهجّد، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسی (ت 460 ه ) ، بیروت : مؤسّسة فقه الشیعة، الطبعة الأولی .

62 . معانی الأخبار ، أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی ، الطبعة الاُولی ، 1361 ه . ش .

63 . المعجم الکبیر ، أبو القاسم سلیمان بن أحمد اللخمیّ الطبرانیّ (ت 360 ه ) ، تحقیق : حمدی عبد المجید السلفی ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، الطبعة الثانیة ، 1404 ه .

64 . معجم رجال الحدیث، السیّد الخوئی، (ت 411 ه)، الطبعة الخامسة، 413 ه ، طبعة منقّحة ومزیدة.

65 . مفتاح الفلاح ، بهاء الدین محمّد بن الحسین بن عبد الصمد الحارثی الهمدانی العاملی المعروف بالشیخ البهائی ، بیروت : مؤسّسة الأعلمی للمطبوعات .

66 . منتقی الجمان فی الأحادیث الصحاح والحسان ، جمال الدین الحسن بن زین الدین (1011 ه ) ، تحقیق علی الغفاری ، قمّ: جماعة المدرّسین .

67 . موسوعة میزان الحکمة ، محمّد الرَّیشَهری وآخرون ، قمّ : دار الحدیث ، 1425 ه .

68 . المیزان فی تفسیر القرآن ، السیّد محمّد حسین الطباطبائی (ت 1402 ه ) ، قمّ : إسماعیلیان ، الطبعة الثالثة ، 1394 ه .

69 . نقد الرجال ، مصطفی بن الحسین التفرشی ( القرن الحادی عشر) ، قمّ : مؤّسة آل البیت لإحیاء التراث ، الطبعة الأولی ، 1418 ه .

70 . وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة ، محمّد بن الحسن الحرّ العاملی (ت 1104ه ) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت لإحیاء التراث ، قمّ ، الطبعة الأولی ، 1409 ه .

ص: 80

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109